ژولیت گروکو ، که در سن 93 سالگی درگذشت ، با نفوذترین خواننده محبوب فرانسوی بود که بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم ظهور کرد. او با موهای تیره و بلند ، چشمان روح و صدای عمیق خود ، به تجسم موسیقی جنبش اگزیستانسیالیسم تبدیل شد. گرکو به نظر می رسید که او مدرن ترین مجری است ، اما گروکو به سنت بزرگ پارتیشن های پاریسی تعلق داشت. او مانند سلف های درخشانش دامیا ، ایوان جورج و ایوت گیلبرت ، شاعران و فیلسوفانی را به خود جلب کرد که یک زن مدرن در او یافتند. بسیاری از آهنگ هایی که وی به شهرت رسانده است برای او ساخته شده است ، اما گریکو برخی از برنامه های استاندارد شانسون را نیز خوانده است. p>
روش او ساده بود: او معمولاً سیاه پوش می شد ، جلوی میکروفون می ایستاد و نام شاعر و آهنگساز را اعلام می کرد. او فرمول نمایش شو بیز را به کار برد: موضع او یک کشیش بود ، شخصی با دانش عمیق و وحشتناک از زندگی و عشق ، که قصد داشت برخی از اسرار خود را به جماعت منتقل کند. p>
ژان پل سارتر ، كه برای او شعر می سرود ، نوشت: “گركو یك میلیون شعر در صدای خود دارد.” “این مانند یک نور گرم است که باعث می شود تا آتش سوزی که درون همه ما می سوزد زنده شود. به لطف او و به خاطر او ترانه هایی را سروده ام. در دهان او ، کلمات من سنگ های قیمتی می شوند. “ p>
سازندگان عاشق او شدند ، مردانی مانند شیپور موسیقی جاز مایلز دیویس ، تهیه کننده فیلم داریل اف Zanuck و فیلسوف موریس مرلو-پونتی ، در حالی که موهای بلند ، لباس های سیاه و بیان بی احترامی او عکاسانی از جمله راجر کوربو و رابرت را به خود جلب کرد. دویزنو او هنگامی که دیویس در پاریس با دیزی ژیلسپی بازی می کرد آشنا شد. “سارتر از مایلز س askedال کرد که چرا ما ازدواج نکردیم ، اما او گفت که مایلز من را بیش از حد دوست داشت تا با من ازدواج کند. او به من گفت: “شما در ایالات متحده به عنوان یک فاحشه سیاه پوستان دیده می شوید ،” و این کار شما را از بین می برد. “
ژاک برل و شارل آزناوور برای او ترانه هایی نوشتند: در اواخر دهه 1940 انفجاری در کافه تئاترهای پاریس رخ داد ، از جمله Le Tabou ، Les Assassins و La Rose Rouge ، و این در آخرین مورد بود ، یکی عصر ، آن زمان که Gréco از صحنه بیرون آمد تا ژان کوکتو را پیدا کند که در بالها ایستاده است. وی به او گفت: “شما اکنون برای 200 نفر آواز می خوانید ، اما باید برای میلیون ها نفر باشد.”
ژولیت در مون پلیه ، در جنوب فرانسه متولد شد. پدرش ، جرارد گروکو ، کورسیکایی بود و در نیروی پلیس محلی کار می کرد ، اما او و خواهر بزرگش ، شارلوت ، توسط پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود در بوردو پرورش یافتند. هنگامی که ژولیت هفت ساله بود ، مادر دختران ، ژولیت لفایچین ، دوباره ظاهر شد تا آنها را برای زندگی در پاریس ، در یک آپارتمان کوچک در سن ژرمن-د-پرز ، بخشی از شهر که Gréco همیشه با آن در ارتباط بود ، زندگی کند. p>
پس از سقوط فرانسه در سال 1940 ، ژولیت و خواهرش به مدرسه در برگاک فرستاده شدند. مادر آنها به مقاومت پیوسته بود و یک روز پس از بازگشت خانواده به پاریس در سال 1943 ، زمانی که ژولیت قصد دیدار خواهرش در نزدیکی کلیسای لا مادلین را داشت ، توسط گشتاپو دستگیر شدند. p>
او را وادار کردند در یک سلول کوچک بخوابد ، نوری که در چشمانش می تابد. گریکو در زندگی نامه خود در سال 1982 ، عناب ، مردی را که از او و شارلوت بازجویی کرده توصیف کرد. وی نوشت: “من هرگز او را نمی بخشم.” “من می دانم که من خودم تا آخرین روز زندگی ام ، علیه ظلم ، تروریسم فكری ، بی تفاوتی و انكار تنها گنجی كه ارزش نگهداری آن را دارد به هر قیمتی مبارزه خواهم كرد: حق زندگی به دلخواه خود ، برای تفكر ، بخندیدن ، هدیه دادن ، تغییر کنیم ، بدون هیچ ترس و هر کسی را که دوست داریم دوست داشته باشیم. “ p>
گركو به زندان زنان در فرسنس فرستاده شد ، اما پس از چند ماه آزاد شد. او که نمی دانست مادر یا خواهرش زنده هستند ، تنها به سن ژرمن-د-پرز بازگشت. پس از آزادی پاریس در آگوست 1944 ، او هر روز به هتل Lutetia می رفت ، جایی که بازماندگان اردوگاه ها با اتوبوس وارد آنجا می شدند. یک روز او خواهرش را یافت ، که بسیار لاغر و هدر رفته بود و به سختی می توانست راه برود. p>
بعداً خواهران به یک بار در هتل Pont Royal رفت و آمد کردند. سارتر ، آلبرت کامو و سیمون دوبوار در آنجا ملاقات کردند ، و از طریق مرلو-پونتی ، که از او خواسته بود شام بخورد – “او حتما چهره من را دوست داشته است” – گریکو شروع به ملاقات با شاعران جوان و نمایشنامه نویسان کرد که درباره نوع جدیدی صحبت می کردند تئاتر
او برای خواندن برخی از شعرهایشان برای یک سری پخش های آزمایشی نامزد شده بود. فقط یک نفر از این گروه ، هنری میشو ، به سبک او اعتراض کرد. وی به او گفت: “من فقط آنچه را كه تو نوشته ای می خوانم و می گویم.” “اگر شما آن را دوست ندارید ، تقصیر من نیست.” گروکو قبلاً شیوه جالبی را که باعث شهرت وی شده بود به دست آورده بود. p>
در طی سالهای 1946 و 1947 او اغلب به عنوان یکی از “جوانان جدید” مونپارناس عکس گرفته شد. سپس ، یک شب در کاباره Le Bal Nègre ، در یک میز با سارتر و دوبووار ، نویسنده آن ماری کازالیس بود ، که ، گریکو نوشت ، به او یاد داد “چگونه زندگی کند و چگونه دوباره بخندد”. p>
از طریق کازالیس ، او نویسندگانی از جمله بوریس ویان و ژاک پرورت را ملاقات کرد. کازالیس گرکو را به آواز تشویق کرد ، اما این سارتر بود که قدم قاطع را برداشت. او کلمات ترانه ای را که نوشته بود ، اما از آن استفاده نشده بود ، برای نمایش خود Huis Clos به او داد. p>
این منجر به اولین دیدار وی با آهنگساز جوزف کوسما شد. او موسیقی فیلم هایی از ژان رنوار و مارسل کارنه را ساخته بود و آهنگی را که او و پرورت برای Gréco برای فیلم Les Enfants du Paradis ، Je Suis Comme Je Suis کارنا نوشته بود ، ساخت که باعث شد او خوانندگی کند. p>
کوسما همچنین موسیقی را برای غزل سارتر نوشت ، که اولین ضبط او ، La Rue des Blancs-Manteaux بود. او که از صحنه روی صحنه La Rose Rouge عکاسی شده بود ، تبدیل به تصویر سن ژرمن شد. p>
دیویس در سال 1949 به پاریس آمد – گریکو بعداً رابطه آنها را “شاعرانه و نفسانی” توصیف کرد – اما او نمی خواست مانند او در مورد فشارهای نژادپرستی با او زندگی کند. آنها تا آخر عمر دوست باقی ماندند و او چند ماه قبل از مرگ ، در سال 1991 به ملاقات او رفت. گریکو برای اولین بار در سال 1953 با بازیگر فیلیپ لمیر ازدواج کرد. دختر آنها ، لورنس-ماری ، سال بعد متولد شد ، و آنها پس از طلاق در 1956 دوست باقی ماندند. p>
در اواسط دهه 1950 گركو در فرانسه حضور زيادي در فيلم داشت ، در حالي كه در هاليوود در آفتاب نيز طلوع مي كرد (1957) ، زمين برهنه (1958) ، ريشه هاي بهشت (1958) و ترك در آينه () 1960) او رابطه طولانی با زنوک داشت: غول سیگار کشیدن سیگار و روحیه نامطبوع یک زن و شوهر عجیب و غریب ایجاد کرد ، و مشارکت آنها بیش از دوران حرفه ای هالیوود گروکو نبود ، اما پس از مرگ زنوک در سال 1979 گرکو نوشت که او یک خلاoid در زندگی خود باقی گذاشته است که قرار نبود هرگز پر شود. p>
گروکو با یک سریال تلویزیونی مهیج Belphégor در سال 1965 مورد توجه قرار گرفت و در سال 1966 ، در یک جشن برای مجله Télé 7 Jours ، با تجلیل از همه ستاره هایی که در جلد آن نشان داده شده بودند ، با بازیگر و کارگردان میشل پیکولی دیدار کرد. چند ماه بعد آنها ازدواج کردند. پس از طلاق در سال 1977 ، سومین و آخرین ازدواج او در سال 1988 با آهنگساز و پیانیست Gerard Jouannest بود که اغلب کنسرت های بعدی او را همراهی می کرد. او در سال 2018 درگذشت. p>
جولیت گروکو در حال اجرا در سال 2015. کنترل و تمرکز او نه تنها از یک خواننده بزرگ بلکه از یک بازمانده بود. عکس: Guillaume Souvant / AFP / گتی ایماژ
پس از سال 1970 ، Gréco به نمادی از دوران گمشده تبدیل شد. او آخرین خواننده بزرگ بود ، و با یک آهنگ مرتباً در حال تغییر در جهان گشت. آنها معمولاً برای او نوشته شده بودند و هنگامی که او آنها را می خواند کنترل و تمرکز او نه تنها در مورد یک بازیگر بزرگ آواز بلکه از یک بازمانده بود. p>
در دهه 90 او رئیس انجمن محافظت از سن ژرمن-د-پرز شد ، منطقه ای که به گفته او “مرا به کالایی قابل فروش تبدیل کرده”. وی پس از 20 سال مکث ، شروع به انتشار آلبوم هایی کرد که شامل Je Me Souviens de Tout (2009) و Gréco Chante Brel (2013) و همچنین زندگینامه دیگری به نام Je Suis Fait Comme Ça (2012) بود. p>
در سال 2016 او دچار سکته مغزی و مرگ دخترش شد. تاریخ آخرین تور او در مه 2017 ، در پاریس بود. p>
• ژولیت گرکو ، خواننده و بازیگر ، متولد 7 فوریه 1927 ؛ درگذشت 23 سپتامبر 2020
• پاتریک اوکانر در سال 2010 درگذشت. این آگهی ترحیم به روز شده است. p>