ناشناس آثار هنری عسل < / h2>
من نمی توانم به هنرمند استناد کنم ، اما والدینم مرا به دیدن این اجرا در برکلی ، کالیفرنیا ، جایی که بزرگ شدم ، بردند. نادر بود که هنر می دیدیم – والدینم نویسنده بودند و زمان زیادی را در موزه ها نمی گذراندیم. این کیسه ای بود که از سقف آویزان بود ، حتماً از رزین ساخته شده بود ، پر از آنچه که معلوم بود عسل است. پستان گاو را به اندازه بزرگ شدن بازوان خود تصور کنید. و خیلی آرام ، با وزن عسل در پایین آن نازک شد و سپس شکست و عسل به آرامی بیرون ریخت. این انتزاعی نیست زیرا یک کیسه عسل واقعی است – اما مطمئناً از نظر بسیاری انتزاعی بود که احساس می کردم نمی توانم آن را با کلمات بیان کنم ، اگرچه قوی و خاص بود. نوعی آرزو بود. این لوکس است و شما می خواهید بخشی از آن باشید یا آن را لمس کنید. این چیزی را به یاد شما می آورد که می خواهید گریه کنید. اینکه شما می توانید از این طریق ارتباط برقرار کنید تا از نظر فکری ، مانند پدر و مادر من در انجام این کار بسیار خوب ، برای من بسیار رادیکال بود. p>
در آن زمان ، من در دبیرستان با بهترین دوست خود fanzines می ساختم. آنها با نوشته های ما پر شده بودند ، اما من صفحه ای را به یاد می آورم که تصویری از دو کوه داشتیم و نام خود را روی هر یک نوشتیم. من مثل این بودم که ما آن را کاملاً شکسته ایم. این یک سطح عسل بود: چه کسی می داند چه می گوییم؟ آیا ما این کوه ها هستیم؟ ما اینقدر بزرگ هستیم؟ به یاد دارم که تازه شروع کردم به این ایده که همه چیز درست در آن زمان قابل توضیح نیست. وقتی به فکر انتزاع در کار خودم هستم ، مانند دیوار حباب در کاجیلونر ، دوباره به آن کیسه عسل سازنده برمی گردم. من می دانم که اگر از [والدینم در این باره] سال کنم ، آنها کوچکترین تصوری از آنچه در مورد آن صحبت می کنم نخواهند داشت و شاید پیشنهاد کنند که من آن را جبران می کنم. شاید من فقط باید این کار را دوباره بسازم. p>
من فیلم های طولانی ترش را نیز دوست داشتم ، اما وقتی سری اولیه فیلم های او را دیدم – مانند داستان شخصی دختران – واقعاً می توانستم با آنها به عنوان یک هنرمند در بركلی ، یك Blockbuster وجود داشت ، اما یك فروشگاه ویدیوی جالب نیز وجود داشت كه من آنها را پیدا كردم. آنها کوتاه و واضح است که با صرف هزینه زیاد و بسیار عمیقاً زنانه به روشی پیچیده ساخته می شوند. آنها در حیطه نوعی از کارهایی که من می توانم انجام دهم احساس می شوند. در آن زمان من همچنین از ساخت فیلم های مستقلی مانند [Spike Lee’s] She’s Gotta Have It و بچه هایی که کارت های اعتباری خود را فیلم شارژ می کنند و سپس آن را در Sundance می سازند ، الهام گرفتم. اینطور نیست که جین کمپیون بخشی از آن باشد ، او در نیوزیلند بود. اما فکر می کنم این دو چیز بود که باعث شد این تفکر در من ایجاد شود که می خواهم کارگردان شوم. p>
در این فیلم فیلم وجود دارد – جایی که زنان با دوربین صحبت می کنند در مورد تجارب اولیه جنسی آنها – که شخصیت جیمز اسپادر ایجاد می کند تا بتواند پیاده شود زیرا نمی تواند در حضور شخص دیگری بیاید. این در اصل پورنو خودش است ، اما بسیار ظریف است ، فقط صحبت می کند. من واقعاً آن فیلم ها را دوست داشتم و زنان در آنها را کاملاً توانمند می دیدم: آنها لباس پوشیده اند ، به نظر می رسد علاقه زیادی به تفکر درباره تجربیات جنسی شکل دهنده خود دارند. p>
منشا origin جوانی 4 جکی ، شبکه توزیع شخصی من برای زنان فیلمساز ، [این بود که] من از دیدن فیلم های خانگی توسط زنان بسیار ناامید شده بودم – به نظر من معادل فیلم های پانک DIY است. صمیمی تر ، کمتر تظاهر به علاقه به دلایل اصلی فیلم سازی – که فکر کردم اگر آنها آن فیلم ها را خودشان بسازند ، من می توانم آنها را روی یک نوار بگذارم و پخش کنم. من تحت تأثیر جنس ، دروغ و نوار ویدئویی قرار گرفتم ، حتی اگر استیون سودربرگ آنها را ساخت. اما من اشاره می کنم که اگر به اندازه کافی به آن نیاز داشته باشید ، آن را پیدا خواهید کرد ، آن را پیدا خواهید کرد. p>
کارهای چوبی رابین گروسینگر h2>
من یک برادر بزرگتر دارم ، رابین ، که یک کودک نابغه چوب بود. او شروع به ساخت چیزهایی از چوب و مخروط های کاج و چسب کرد – این موجودات کوچک ، خانه های چوبی کوچک برای آنها. او برای من یک خانه عروسک با چوب ساخت و ما همه اتاق ها را تزئین کردیم و سپس او برای من یک خانه بازی ساخت. از نوجوانی شروع به ساخت مبلمان ظریف کرد ، اما چون هنوز بچه بود ، در محفظه های مخفی و پیچیده ای می ساخت که فقط یک کودک این کار را می کرد. مردم دوست دارند به من بگویند ، “اوه ، پدر و مادرت نویسنده بودند” ، و بله ، پدر و مادر من نویسنده بودند ، اما شاید مهمتر اینکه برادرم کارگر چوب بود. این برای من بسیار بیشتر قابل دسترسی بود. دو بزرگسال تایپ می کنند ، انجام این کار بسیار دشوار است ، اما من چیزهایی را نگه می داشتم که آنها چسب بودند و من چیزهایی را سنباده می زدم ، و می دیدم که همه چیز از یک طرح به چیزی که واقعاً وجود دارد می رود و توسط یکی از بچه های دیگر ساخته شده است. شما هرگز این ایده را از یاد نمی گیرید که می توانید از ابتدا تا انتها چیزی بسازید و می تواند واقعی باشد. هنوز مبلمان زیادی از آن داریم. p>
کتابی در مورد جنسیت و معلولیت h2>
من در یک بلوک زیر خیابان تلگراف بزرگترین بزرگ شدم خیابان در برکلی. این خانه بسیاری از رادیکالیسم بود که قبل از من وجود داشت ، اما آنچه هنوز در آنجا بود مرکز زندگی مستقل بود – مرکزی برای افراد معلول. از نظر اجازه دادن به آنها برای زندگی مستقل و با شخصیت کامل کاملاً رادیکال بود. آنها در بعضی مواقع که در آن کتابهای قدیمی وجود دارد ، یک جعبه رایگان در جلوی آنها قرار داشت. من یکی را در مورد جایگزین های جنسی برای افراد معلول انتخاب کردم. من خیلی قبل از این در مورد رابطه جنسی فکر می کردم ، اما به عنوان یک کتاب سازنده برای یک فرد توانمند که در حال بالغ شدن بود ، واقعاً آنچه را که در رابطه با رابطه جنسی مهم بود نشان داد: چرا که لذت یک امر مناسب و بخشی از انسانیت شما بود ، و آن همچنین ، کاملاً کاملاً در مورد ارتباطات است. از نظر جسمی ، باید بتوانید به نوعی با کسی ارتباط برقرار کنید که شاید قادر به گفتار کلامی و رضایت او نباشد. این مسئله مدتها قبل از هرگونه رضایت بود – دختران اطراف من راست و چپ مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند و این طبیعی بود. بنابراین من از آن کتاب برای معرفی واژگان و جهان بینی کاملا متفاوت احساس سپاس می کنم. نه اینکه من به صراحت با آن زبان گشت بزنم ، اما آن را درون خود داشتم ، که نوعی کرامت بود که فکر نمی کنم به جای دیگری رسیده باشم. p>
I کاتلین [هانا] را می شناخت و هنوز هم خدا بودند. در آن زمان بیش از هر گروه موسیقی دیگری برای من ، آنها موفق شدند آنچه را که اکنون به عنوان برند در نظر می گیریم انجام دهند: نام تجاری آنها از نظر زیبایی شناسی بسیار تنگ بود. کاتلین همچنین یک هنرمند تجسمی است و همه چیز ، از نوشتن “شلخته” روی شکم تا موهایش ، لباس هایش – همه آنقدر خوراکی بود که می توانست مستقیم به رگ های شما برود. و آنها با صدای بلند ، و آنها در حال خواندن “انقلابی به سبک دختران در حال حاضر” – واقعا فریاد آن – و او زیبا است. گروههایی وجود داشتند که بسیار رادیکال تر بودند که من نیز طرفدار آنها بودم – قبیله 8 گروهی از لزبین ها بود و لین بریدلاو [که از آن زمان به بعد تغییر کرده است] با پیراهن خاموش و پستانهای خود را چرخانده آواز می خواند ، نوعی کیف افتاده و شگفت انگیز -سینه های عسلی. اما در مورد شیرین کاری کامل رادیکالیسم توسط بیکین کیل چیزهایی باید گفته شود. مانند Sex Pistols ، گروههای خاصی وجود دارد که با تمام سرپیچی خود موفق می شوند پیام خود را کاملاً راحت منتقل کنند. نوار ویدئویی ، و کارهای چوبی برادرش p>
من نمی توانم به این هنرمند استناد کنم ، اما والدینم مرا به دیدن این اجرا در برکلی ، کالیفرنیا ، جایی که بزرگ شدم ، بردند. نادر بود که ما هنر می دیدیم – والدین من نویسنده بودند و ما زمان زیادی را در موزه ها نمی گذراندیم. این کیسه ای بود که از سقف آویزان بود ، حتماً از رزین ساخته شده بود ، پر از آنچه که معلوم بود عسل است. پستان گاو را به اندازه بزرگ شدن بازوان خود تصور کنید. و خیلی آرام ، با وزن عسل در پایین آن نازک شد و سپس شکست و عسل به آرامی بیرون ریخت. این انتزاعی نیست زیرا یک کیسه عسل واقعی است – اما مطمئناً انتزاعی بود زیرا بسیاری از احساساتی که نمی توانستم به زبان بیاورم ، اگرچه قوی و خاص بود. نوعی حسرت بود. این لوکس است و شما می خواهید بخشی از آن باشید یا آن را لمس کنید. این چیزی را به یاد شما می آورد که می خواهید گریه کنید. اینکه شما می توانید از این طریق ارتباط برقرار کنید تا از نظر فکری ، مانند پدر و مادر من در انجام این کار بسیار خوب ، برای من بسیار رادیکال بود. p> ادامه خواندن …