JPG؟ عرض = 1200 & ارتفاع = 630 و کیفیت = 85 & خودکار = فرمت و مناسب = محصول و پوشش-ALIGN =٪ پایین 2Cleft و پوشش عرض = 100P و پوشش-از base64 = L2ltZy9zdGF0aWMvb3ZlcmxheXMvdG8tZGVmYXVsdC5wbmc و فعال کردن = مجلل & S = eef4aca4df1631db2b3f0ea12f81891e “کلاس =” FF-OG-تصویر-قرار “> DIV>
من نگران تهیه غذا نیستم strong> لباس هایم strong> من وقتی لباس می پوشم هیچ احترامی برای لباس هایم ندارم . اما من واقعاً دوست دارم که برای وعده های غذایی لباس بپوشم و روی میز حرکت کنم. من یک بار برای یک شام بزرگ با بیکینی نشسته بودم. p>
آگهی strong> برای یک فروشگاه بزرگ strong> در دهه 70 که در آن فای دوناوی یک تخم مرغ را پخت ، پوسته را بسیار آهسته ترک و پوست کند و سپس آن را خورد ، با موسیقی کلاسیک در پس زمینه. این بهترین بازیگری است که تاکنون انجام شده است. مقداری از آن را در اولین بهره برداری ، اولین ویدیویی که کارگردانی کردم ، قرار دادم. من همچنین یک ویدیو برای بگذارید بدانم که در آن با یک قاشق چرب برقصیدم ، با پوشیدن یک کلاه سفید که شبیه پلاستیک بود ، رقصیدم. p>
مادرم “شام های خوب و جامع شام” strong> را همانطور که خودش آنها را صدا می زد مانند کباب پخت. من خورشت ایرلندی او را دوست داشتم – و دنده های بیکن. و بوی کلم بخارپز بسیار تکان دهنده است. پدر من بسیار خوش ذوق بود که در بارها یک مبلمان تجاری متناسب داشت و یک بار کابین خلبان بمب افکن جنگ جهانی دوم را به خانه آورد که او را با تمام ساعت ها و ضایعات سرب در اتاق اضافی قرار داد. مادر من یک فروشنده عتیقه فروشی بود و یک بار دو استاد هلندی را پیدا کرد که آنها را در Christie’s فروخت. این یک تربیت جالب بود. p>
من یک خواهر و برادر دارم – یک برادر بزرگتر strong> – که به من یاد داد چگونه بیش از هر کس غذا را به اندازه کافی خودم درست کنم: پنکیک ، ساندویچ ، تخم مرغ مخلوط شده ، پنیر خوب روی نان تست. مادر او با غذا بسیار خوب است ، اما مادرمان واقعاً دوست ندارد این مسئله را پاک کند. p>
من برای اولین بار به یک رستوران رفتم < / strong> هنگامی که به منچستر نقل مکان کردیم strong>. من 12 ساله بودم و اولین کاری و اولین کباب خود را داشتم ، و این باعث شد که به نفرات بعدی میل کنم. در منچستر از سراسر دنیا مواد غذایی موجود بود. رستوران درخشان پس از رستوران درخشان برای یک مایل در Longsight. وقتی 14 ساله بودم ، پدر و مادرم به ایرلند بازگشتند ، اما من اصرار کردم که بمانم. من با خانواده یک دوست گیاهخوار یهودی غذا می خوردم و آنجا می نشستم و ساندویچ هایی با کلم بروکلی و چیزهایی که آنها سرو می کردند درست می کردم و به محض اینکه آپارتمان خودم را می گرفتم به محض 16 سالگی قابلمه و ماهی تابه می دادند. p> css-38z03z “> فکر می کنم هر چیز زیبایی ریتم دارد strong> – و شوخ طبعی. من تصور می کنم غذای هر رستوران با ستاره میشلن برای داشتن حداقل یک آب پاش ذهنی بهتر است ، زیرا آنها می گویند نزدیک ترین چیزی که به خدا می گیریم هنگام خندیدن است. اگرچه باید ردیابی در مواد غذایی کاملاً خوب باشد. p>
من در یک رستوران شیک بودم strong> ، strong> بسیار پاریسی ، و من به پیشخدمت گفتم ، “این آندویلت چیست؟” و او گفت ، “سوسیس.” من گفتم ، “من این را خواهم داشت” و او گفت ، “آیا شما مطمئن هستید؟” و من جواب دادم – واقعاً مضحک – “آیا من مطمئن هستم؟ من هر چیزی می خورم. ” وقتی رسید خیلی خوب به نظر می رسید اما من آن را قطع کردم و بوی نفس غیرطبیعی بود. من تقریباً از آن بوی متعفن مردم ، اما سعی کردم مقداری بخورم. پیشخدمت گفت: “ما از شما هزینه ای دریافت نمی کنیم. شما می توانید یک غذای دیگر رایگان داشته باشید ، زیرا چنین خنده ای به من داده اید. “ p>
در بارداری دوم strong> من مانند یک الهه توسط من تغذیه شدم همکار من؛ مثل اینکه قبلا هرگز سیر نشده ام ، مثل گوشتی که چاق می شود. من در ایبیزا بودم. من فقط دوست داشتم روی زمین ، کنار استخر ، و گرما از طریق حوله روی زمین سنگی دراز بکشم. p>
من نمی توانم غذا بخورم دارم کار می کنم. strong> من نمی خواهم شکم پر داشته باشم یا حتی به غذا فکر کنم. اگر کسی در استودیو جلوی من پیتزا بگذارد ، من بیزار هستم یا آن را رد می کنم و سعی می کنم به آن فکر نکنم. و شما باید گرسنه به صحنه بروید ، مرد. p>
من و گروه من حدود یک دهه پیش غذای خوبی در تفلیس داشتیم. strong> ما آنجا بودیم چهار شب به عنوان مهمان دولت و در میدان خارج از هتل ماریوت برای روز استقلال ، با تانک در اطراف – فقط نبوغ بازی کردم. p>
من در حال خودم بودم مالک strong> برای تولدم strong> امسال strong>. من 7 ژوئیه به لندن برگشتم و هرکسی که می شناختم غایب بود. من وارد فرودگاه خنک و سردی شدم که در آن شما نمی توانستید غذایی بخرید و من به خانه ای خالی و خنک برگشتم و لوبیا را روی نان تست و شربت مکیده خوردم و یک آبجو از مغازه آن گوش نوشیدم. من کاملاً افتخار می کنم که شام تولد من خیلی بد بود. من به اندازه کافی افتخار کردم که برای دوستانم عکسی ارسال کردم و گفتم: “شما فکر می کنید من دنیا را در پایم قرار داده ام ، اما اکنون به من نگاه کنید.” p>
موارد مورد علاقه من h2> < p class = "css-38z03z"> غذا strong>
به من گفته شده است – نه بیشتر شریک ایتالیایی ام ، که واقعاً مسئولیت گروه آشپزی را بر عهده گرفته است – که غذای ایتالیایی بهترین غذاست جهان من عاشق ماکارونی ساده و روستایی فاگیولی ، گوشت گوساله میلانی یا یک ماکارونی گوجه فرنگی ساده با سالاد دوست داشتنی اش هستم. p>
نوشیدنی strong>
یک شراب خوب. من عاشق شراب هستم من واقعاً این همه چیز را نمی دانم. فقط می دانم که گاهی اوقات من واقعاً به یک رنگ قرمز ، اما گاهی به یک رنگ سفید احتیاج دارم. مادر شریک زندگی من در منطقه ای دوست داشتنی در جنوا زندگی می کند و شراب در آنجا بسیار شگفت انگیز است. p>
رستوران strong>
این واقعاً نمایشی است ، اما من چند هفته پیش در پولیا بودم ، در بعضی از رستوران ها که نام آن را به خاطر نمی آورم و یک ونگول اسپاگتی داشتم که باعث گریه من شد. من همچنین در حالی که برای اولین بار در برخی از رستوران های ایبیزان یک zarzuela de mariscos کاملا روانگردان می خوردم ، گریه کردم. من حتی یک بار در مورد یک سیب زمینی زیبا گریه کردم. p>
تهیه ظرف strong>
من در کارهایی که به زمان و زمان نیاز دارند مانند یک کباب کردن اما من مدام به تخمها برمی گردم. من یک طرفدار تخم مرغ فوق العاده هستم و آنها در کار من پراکنده هستند. من هر روز صبح قبل از مدرسه یک تخم مرغ آب پز – درست شده توسط مادرم – خوردم. p>
آلبوم جدید Róisín Murphy Róisín Machine در 2 اکتبر در Skint Records منتشر شد p>
یک شراب خوب. من عاشق شراب هستم من واقعاً این همه چیز را نمی دانم. فقط می دانم که گاهی اوقات من واقعاً به یک رنگ قرمز ، اما گاهی به یک رنگ سفید احتیاج دارم. مادر شریک زندگی من در منطقه ای دوست داشتنی در جنوا زندگی می کند و شراب در آنجا بسیار شگفت انگیز است. p>
این واقعاً نمایشی است ، اما من چند هفته پیش در پولیا بودم ، در بعضی از رستوران ها که نام آن را به خاطر نمی آورم و یک ونگول اسپاگتی داشتم که باعث گریه من شد. من همچنین در حالی که برای اولین بار در برخی از رستوران های ایبیزان یک zarzuela de mariscos کاملا روانگردان می خوردم ، گریه کردم. من حتی یک بار در مورد یک سیب زمینی زیبا گریه کردم. p>
من در کارهایی که به زمان و زمان نیاز دارند مانند یک کباب کردن اما من مدام به تخمها برمی گردم. من یک طرفدار تخم مرغ فوق العاده هستم و آنها در کار من پراکنده هستند. من هر روز صبح قبل از مدرسه یک تخم مرغ آب پز – درست شده توسط مادرم – خوردم. p>