سوتلانا زاخاروا با طرفداران جوان. عکس – وادیم شولتز
در 19 سپتامبر ، فصل دوم پروژه بزرگ و کوچک از شبکه تلویزیونی روسیه-کولتورا آغاز شد. در طول این سال ، این برنامه حتی جذاب تر و بزرگتر شده است ، تعداد شرکت کنندگان افزایش یافته است.
مجری پروژه سوتلانا زاخاروا ، هنرمند خلق روسیه ، ستاره باله جهان ، بالیمای برتر تئاتر بولشوی ، تئاتر لا اسکالا است. < p> در آستانه فصل جدید ، در مصاحبه اختصاصی خود با خبرنگار ما ، سوتلانا در مورد مسیر خود برای رسیدن به صحنه صحبت کرد ، نکاتی را در مورد چگونگی ایجاد انگیزه برای موفقیت در کودک و ویژگی های اصلی “بزرگ و کوچک” در سال جاری به اشتراک گذاشت.
– سوتلانا ، تنها چند روز از آغاز اجرای نمایش در تئاتر بولشوی گذشته است. به ما بگویید که چطور وقت خود را در قرنطینه گذراندید ، چگونه خود را در فرم حفظ کردید؟
– مثل همه هنرمندان ، من هم کاملا منزوی بودم ، فرصتی برای حضور در تئاتر نبود. با تمام خانواده ، ما برای زندگی در خارج از شهر نقل مکان کردیم ؛ این خانه یک سالن کوچک با یک بله باله و آینه دارد. من شرایط کلاس را داشتم ، بنابراین به خودم اجازه نمی دادم آرام باشم ، سعی کردم رژیم را رعایت کنم و هر روز سه ساعت تمرین می کردم تا در هر زمان آماده باشم تا به روند تمرین عادی برگردم.
ماه اول که به تنهایی درس می خواندم ، و سپس کلاسها با معلمان تئاتر Bolshoi در ZOOM تشکیل شد. اما این بار البته برای یک بالرین حرفه ای کافی نبود. کار اصلی – تمرین و اجراها – و همه ما از این امر محروم شدیم.
گاه به گاه معلم مورد علاقه ام لیودمیلا ایوانوونا سمنیاکا و من به صورت آنلاین ملاقات می کردیم ، روی انگشتان ، چرخش ، جهش ، تغییرات باله تمرین می کردیم ، سعی می کردیم از این طریق تمرین کنیم .
ترس از از دست دادن فرم آنقدر شدید بود که من از همه کارهایی که می توان در خانه انجام داد نهایت استفاده را کردم: کلاس صبح ، تمرینات آنلاین ، کلاس های با یک معلم ، به علاوه من پیلاتس ، تمرینات با فیت بال را اضافه کردم. < / p>
با تشکر از قرنطینه ، بالاخره فرصتی پیش آمد که در کنار همه خانواده باشیم. هیچ کس نیازی به رفتن به جایی ، دیدن ، ملاقات ، صبر کردن نداشت. این اتفاق برای اولین بار در طول 11 سال از زندگی خانواده ما رخ داده است. اوقات خوبی بود و حتی الان کمی دلم برای آن تنگ شده است. ما یک باغ کاشتیم – درختان میوه و درختان سوزنی برگ ، یک باغ گل رز کامل کاشتیم. اکنون همه چیز شکوفا شده است و من امیدوارم که طی چند سال اولین میوه ها وجود داشته باشد.
سوتلانا زاخاروا: “آنچه با عشق انجام می شود همیشه موفق است”
– آیا در آینده خواهید بود؟ برای استفاده از این تجربه تمرین آنلاین؟ از این گذشته ، این چنین است که شما می توانید با معلمان در هر جای دنیا کار کنید یا حتی اجراهای صحنه ای داشته باشید.
– نه ، در هیچ موردی! این یک تجربه اجباری بود ، نه بیشتر. در آینده نمی خواهم به آن برگردم. در حرفه ما ، دقیقاً در هنر رقص ، هنرمند به حضور زنده یاد یک معلم یا طراح طراح نیاز دارد. ما یک مکالمه داریم ، یک گفتگوی زنده. شما نمی توانید همه چیز را از طریق دوربین ببینید یا متوجه شوید ، باید از هر زاویه و زاویه دید وجود داشته باشد … این غیرواقعی و غیرضروری است.
– از کودکی در بسیاری از ورزش ها شرکت داشتید: ژیمناستیک هنری و ریتمیک ، شنا کردن ، اما نتیجه فقط رقصیدن بود. چرا؟
– مامان مرا در همه بخش ها ثبت نام کرد ، این به این دلیل نیست که من ورزش را خیلی دوست داشتم (می خندد). این رسم در دوران کودکی من بود.
مادرم یک طراح رقص بود ، او یک تیم بزرگ کودکان را هدایت می کرد. اما او مرا نه به تیم خود بلکه به گروه رقص فولکلور آورد. من بعد از ژیمناستیک و آنچه انجام دادم به آنجا آمدم ، دیگران نمی توانستند. من به رقصها می رفتم و مادرم به رویای باله ادامه می داد. عکس از بایگانی شخصی سوتلانا زاخارووا
و یک بار او گفت که ما برای ورود به یک مدرسه رقص و رقص به کیف می رویم. بدون هیچ امیدی ، هر دوی ما به کنکور رفتیم. بلافاصله وارد شدم و از همان لحظه زندگی من و همه خانواده تغییر کرد. من برای تحصیل به کیف رفتم ، جایی که در یک مدرسه شبانه روزی با دانش آموزان دیگر زندگی می کردم.
– آیا این یک آسیب برای شما بود؟
– وقتی کودک هستید ، درک می کنید همه چیز به گونه ای متفاوت است. من فکر می کنم این حتی برای مادر سخت تر بود. او برای آخر هفته آمد ، ما چند روز با هم بودیم و هر وقت او می رفت ، هر دو گریه می کردیم. بعد که بزرگتر شدم عادت کردم ، عادت کردم. اما این یک آسیب روحی نبود ، بلکه یک مکتب زندگی ، یک مکتب برای بقا بود.
در یک مدرسه شبانه روزی ، در یک مسسه کودکان (خصوصاً اگر مربوط به آموزش حرفه ای باشد) ، قوانین خاص آن مانند یک کشور کوچک است. البته ، من بسیار سپاسگزار این تجربه هستم!
در 10 سالگی مستقل شدم ، یاد گرفتم چگونه از خودم مراقبت کنم ، از خودم مراقبت کنم. او یاد گرفت که آگاه باشد: او خودش مسئولیت پذیر بود ، تکالیف خود را انجام می داد یا نه ، به مدرسه می رفت یا از قلم افتاد. در 10 سالگی ، من مجبور شدم بزرگ شوم ، مدرسه زندگی را طی کنم. اما باید بگویم ، من خوش شانس بودم ، ما یک کلاس بسیار دوستانه داشتیم ، ما دوست بودیم ، به یکدیگر کمک می کردیم.
همکلاسی های ما از کیف ما را دعوت کردند تا آخر هفته به خانه برویم ، قدم زدیم ، صحبت کردیم ، در یک فضای خانگی بودیم ، غذای خانگی خورد ، همه اینها بسیار ارزشمند بود. مخصوصاً وقتی پیرتر شدیم ، از هم حمایت کردیم ، با هم خوشحال شدیم و تجربه کردیم. تعطیلات و ناامیدی همه با هم بود. من این بار را با گرمی به یاد می آورم.
سوتلانا زاخاروا: “شما نه تنها باید قهرمان خود را دوست داشته باشید ، بلکه باید او باشید”
– هنگامی که به شما گفتید معلمان دانش آموزان را دست کم می گیرند ارزیابی ها انجام می شود تا آنها آرام نشوند. امروزه ، در تعلیم و تربیت ، رسم است که کودک را حتی برای بی اهمیت ترین / نتایج اولیه ستایش می کنیم. کدام سیستم به شما نزدیکتر است؟
– تاکنون برخی از معلمان وقتی به دانش آموز می گویند: “شما متوسط هستید ، هیچکس از شما بدتر نیست” از این روش استفاده می کنند. به نظر من این خیلی بر روان فشار می آورد. البته ، حقیقت در وسط است. شما نمی توانید مدام سرزنش کنید ، و همچنین ستایش کنید. اما شما باید اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و القا کنید. خطاها و سخنان باید بدون شکست ذکر شود ، به موقع تشویق شود ، ستایش شود ، اما همچنین مورد سرزنش قرار گیرد: “شما امروز عالی هستید ، اما فردا باید یک میله جدید تعیین کنید ، یک هدف جدید”.
– در زندگی نامه شما ، این اغلب اتفاق می افتد کلمه “اول”. اولین دانش آموز که بلافاصله برای سال دوم به مدرسه واگانوفسکو برده شد. اولین رقصنده ای که در چنین جوانی ژیزل را در تئاتر ماریینسکی رقصید. اولین زن خارجی که عنوان Etoile را در Teatro alla Scala دریافت می کند. اولین بالرین روسی که پس از مرگ نوری یف در اپرای پاریس به اجرای برنامه پرداخت. تمایل به اولین بودن – از طرف معلمان یا به شخصیت دوخته شده است؟
– در واقع ، این هدف من نبود ، و اکنون من در مورد آن فکر نمی کنم. من فقط حداکثر وظیفه را تعیین کردم. من هرگز هک نمی کنم و غیرحرفه ای بودن را تحمل نمی کنم. اما می خواهم چیز مهمی اضافه کنم. بردن آسان تر از حفظ آنچه است که به دست آمده است ، و حتی دشوارتر است که پا را فراتر بگذارید و جلوتر بروید.
وقتی یک هنرمند فکر می کند که قبلاً به همه چیز رسیده است ، رکود آغاز می شود. صعود به قله در حرفه ما آسان تر از ماندن در آنجا است ، و حتی بیشتر پیشرفت و رسیدن به نتیجه حتی بیشتر. و حالا ، اول از همه ، موفقیت دیروز را فراموش می کنم و به این فکر می کنم که چگونه خودم را بیشتر توسعه دهم. امروز گذشت و عملکرد من در حافظه بسیاری از افراد ماندگار شد ، اما با تجربه می فهمم که از خاطرات ما محو می شود و فردا باید دوباره همان مخاطب را غافلگیر کنیم. و بنابراین ، من به خودم اجازه نمی دهم آرام باشم.
– هنوز هم ، این رقابت ، مقایسه کردن خود ، اگر نه با همکاران ، حداقل با خود دیروز ، چیزی است که فرد را هل می دهد رو به جلو ، باعث پیشرفت شما می شود. با این حال ، این عملکرد خصمانه در پروژه “بزرگ و کوچک” وجود ندارد. چرا؟ این پروژه چه وظایفی داشت؟
– بچه های مدارس غیر حرفه ای رقص در پروژه بزرگ و کوچک شرکت می کنند. ایده ای برای ایجاد یک رقابت حرفه ای وجود نداشت ، تعداد کافی در سراسر جهان و در روسیه نیز وجود دارد. شما رقصندگان جوان کاملاً متفاوتی را مشاهده خواهید کرد ، داستانهای مختلفی از کودکان را می شنوید: کسی می خواهد زندگی خود را وقف رقص کند و دیگری این کار را نمی کند. ما می خواهیم داستان این رقصنده ها و مجموعه های جوان را نشان دهیم و بگوییم.
شرکت کنندگان در این پروژه از شهرهای مختلف روسیه آمده بودند ، من واقعاً امیدوارم کسی از مدیریت شهری این کودکان را ببیند ، از آنها بپرسید که در چه شرایطی مشغول هستند آنها نیاز به کمک ، محل جدید ، لباس دارند. خیلی چیزهای خوب در یک پروژه برنامه ریزی شده است! هنر رقص همیشه در زمان تزاری ، شوروی و روسیه از استاندارد بالایی برخوردار بوده است. و اکنون گاهی اوقات همه چیز به علاقه وافر معلمان و والدین بستگی دارد.
سوتلانا زاخاروا: “کفش های پوئنت باید احیا شوند”
– کسانی در این پروژه بودند که به آنها توصیه می کنید کارهای رقص را انجام دهند یا باله به صورت حرفه ای؟
– البته شرکت کنندگان بسیار کمی نیز وجود داشتند که می توان به آنها توصیه کرد. افراد با استعداد و شرکت کنندگان مسن زیادی وجود داشتند و من می دانم که شخصی در این ماه وارد مدرسه رقص و رقص شد. اما ، دوباره ، این هدف نیست. ما می خواستیم سرنوشت های مختلفی را نشان دهیم. من به ویژه مجموعه “Otrada” را به یاد می آورم ، که در آن دختران یتیم ، دانش آموزان صومعه تحصیل می کنند. چشمان آنها ، چهره های پاک و باز ، رقص خود – همه اینها واقعاً در روح من فرو رفته است. امسال یک پروژه بسیار جالب وجود دارد.
– سوتلانا ، آیا در زندگی نامه موفقیت آمیز شما هیچ مشکلی رخ داده است؟
– البته زندگی شامل لحظاتی است هنگامی که پس از انفجار احساسات زنده ، به زمین برمی گردید و از بیرون به خود نگاه می کنید. لحظات مختلفی اتفاق افتاده و هنوز هم اتفاق می افتد ، اما با تجربه زندگی من یاد گرفتم که چگونه از پس آن برآیم.
– چگونه به اشتراک بگذارید؟ متفاوت درک می شود. موفقیت می آید ، برخاست ، و پس از آن سقوط بسیار دردناک است. این اتفاق افتاد که بعد از یک اجرای موفق ، فکر کردم: همه خوشحال هستند ، من خوب کار کردم ، شما می توانید کمی استراحت کنید ، استراحت کنید ، از جایی مراقبت کنید و در اجرای بعدی بیرون بروید ، و همه چیز خراب می شود ، و همه چیز بد است. و این به من آموخت که جمع شوم ، نسبت به خودم سختگیرتر و در برخورد با مردم خویشتندار باشم. همه کارهایی که خودم می توانم انجام دهم و هر کاری که به خودم بستگی دارد ترجیح می دهم خودم انجام دهم و کسی را مقصر کارهای خود نباشم. این تغییرات شدید را از بین می برد.
– چگونه به انتقاد پاسخ دهیم؟
– انتقاد هر ساعت در حرفه ما وجود دارد. هنگامی که در سالن کار می کنید ، معلم شما در مقابل شماست ، که تمام کاستی های شما را می بیند و متوجه می شود – این اولین منتقد شما است.
قبلاً نهادی برای انتقاد وجود داشت. اگر بالرین در نقش جدیدی بازی می کرد ، منتقدین می آمدند و مقاله می نوشتند. اینها منتقدان هنری شگفت انگیزی بودند ، کارشناسان باله که بالرین های بزرگ گذشته را می دیدند. اکنون نهاد انتقاد از بین رفته است ، من در این زمینه هیچ مرجعی برای خودم نمی بینم که دوست داشته باشم سخنان و نظرات آنها را گوش کنم.
در نتیجه ، مهمترین مقام برای من بیننده است ، برای او کار می کنم و می رقصم.
آواز با پا
– چگونه این مسئله را برای کودک توضیح دهیم؟
– برای کودکان ، نظر معلم باید مهم باشد ، این نظر آنها است منتقد اصلی و من همیشه به دخترم آنا می گویم: اگر آنها به شما تذکر دادند ، توجه کنید – خوشحال و سپاسگزار باشید! این بدان معناست که معلم توانایی شما را می بیند. اگر مورد توجه واقع نشوید ، این بدترین چیز است ، به آن علاقه ای ندارید.
بنابراین ، علی رغم اینکه مسابقه پروژه “بزرگ و کوچک” نیست ، ما هیئت داوران داشتیم. برخی از کودکان ، پس از بازخوردشان ، درست روی صحنه قطعه ای را رقصیدند. از آنجا که همه با استعداد هستند ، هر کس می خواهد بلافاصله نشان دهد که توانایی آن را دارد.
آنها اغلب از مکانهایی می آیند که تحصیلات حرفه ای در آنها کم است. بسیاری از معلمان خودشان از ویدئو یاد می گیرند ، سطح و تجربه خود را بالا می برند. به همین دلیل بسیار عالی است که چنین هیئت داوران با آنها کار می کند.
خواهید دید که چگونه رامیل مهدیف ، تکنواز گروه Igor Moiseyev ، از جا پرید ، حرکات را نشان داد و توضیح داد – این کلاسهای استاد بی نظیر هستند! چه موقع خوش شانس می شوم که با افراد حرفه ای مانند رامیل ، ساشا موگیلف ، ایوان واسیلیف ، سوفیا گایدوکووا صحبت کنم.
وقتی دیدم که هیئت منصفه همه چیز را با اندیشه و جزئیات برای کودکان توضیح می دهد ، دانش آنها را منتقل می کند ، روح من خوشحال شد. و با چه توجه شرکت کنندگان این را درک کردند! پروژه “بزرگ و کوچک” یک تجربه منحصر به فرد است که کودکان ، اقوام و معلمان آنها را برای یک عمر به یاد می آورند.
Jennet Arlt ، Kultura TV