صحنه از اپرای “فرشته آتشین” سرگئی پروکوفیف به صحنه رفته توسط دیوید فریمن عکس – والنتین بارانوفسکی
بیست و هشتمین جشنواره ستاره های شبهای سفید در پایتخت شمالی به پایان رسید.
تالار موسیقی معروف سن پترزبورگ در پایتخت شمال برگزار شد با تقریباً دو ماه تغییر – به دلیل همه گیری ، نه در ماه مه ، بلکه فقط در ماه جولای آغاز شد. وقایع اصلی به طور کلی در ماه اوت رخ داد ، حتی ابتدای ماه سپتامبر را تسخیر کرد ، زمانی که معمولا در تئاتر سکوت خارج از فصل وجود دارد. p>
با این حال ، والری گرگیف مصمم بود که همه چیز را تصور کند – با مجریان مهمان ، برنامه های برتر ، برنامه های منحصر به فرد کنسرت … همه چیز حل نشده است – تشدید اوضاع اپیدمیولوژیک در سن پترزبورگ تنظیمات خود را انجام داد: به عنوان مثال ، اجراهای باله باید کنار گذاشته می شدند. از طرف دیگر ، اپرا با انتقام کار می کرد – تقریباً هر روز اجراها روی صحنه می رفتند. p>
اگر به این اضافه شود ، به موازات آن ، در ولادیووستوک ، در صحنه پریمورسکی تئاتر ماریینسکی ، V جشنواره بین المللی موسیقی شرق دور “ماریینسکی “، جایی که استاد با فرود تکنوازان سن پترزبورگ نیز دیدار کرد ، مشخص خواهد شد -” واریاگ افتخار ما “تسلیم دشمن نمی شود”. تن دادن به هرگونه دشواری ، هرچند در مقیاس سیاره ای ، به سبک والری ابیسالوویچ نیست. p>
اولین نمایش اپرای نسبتاً نادر یک کلاسیک شوروی ، که توسط او در مهاجرت و در زمان حیات آهنگساز نوشته شده بود ، هرگز نور صحنه را ندید. – “فرشته آتشین” ساخته سرگئی پروکوفیف. به عبارت دقیق ، این یک نمایش برتر نیست ، بلکه از سرگیری است: تولید دیوید فریمن استرالیایی در اواخر دوران اتحاد جماهیر شوروی – در دسامبر 1991 در تئاتر کیروف لنینگراد ظاهر شد و دستیابی به موفقیت در یک رپرتوار کاملاً ناشناخته را رقم زد ، که برای مراحل اصلی اتحاد جماهیر شوروی مشخص نیست. آنچه> سی سال پیش انقلابی به نظر می رسید امروز محکم و کلاسیک به نظر می رسد. این نمایش با کیفیت بسیار بالایی ترمیم شده است ، کاملاً دقیقاً همان چیزی است که در فیلم ضبط شده سال 1993 دیده می شود (مدیر تازه سازی یوری لاپتف). p>
فضای تاریک خالی ، پیروزی مینیمالیسم ، پارتیشن های تخته سه لا نسبت به ساختمانها و مکانها ، که در آن عمل اتفاق می افتد (تنظیم شده توسط دیوید راجر) ، پیروزی یک امتیاز نور رسا (طراحان روشنایی استیو ویتسون و ولادیمیر لوکاسیویچ) ، که در واقع جایگزین مناظر می شود و راه حل بصری عملکرد را تعیین می کند. p>
تضمین کیفیت تجدید بدون شک ، گرگیف خودش صحبت می کند – مثل قبل ، مثل قبل ، عاشق پروکوفیف و مفسر بی نظیر او. نبض واضح ، تحرک نفس گیر ، دقت ، چشمک های اکسپرسیونیستی مسموم و در عین حال – صفحاتی از زیبایی باورنکردنی ، که در آن استعداد غنایی آهنگساز ناگهان در جریانی مقاومت ناپذیر ، هرچند برای اپیزودهای بسیار کوتاه ، می ریزد – همه اینها استاد با اشتیاق آشکار ، تقریباً با شور و شوق جوانی را برای مردم به ارمغان می آورد. p>
به نظر می رسد ارکستر ، مانند نوعی شمن جمعی ، کاملا هیپنوتیزم و الکتریسیته مخاطب را ایجاد می کند ، که با وجود پیچیدگی زبان موسیقی اپوس ، بدون حرکت نشسته است. p>
در مورد خوانندگان ، مقایسه ها اجتناب ناپذیر هستند و قدیمی ها مطمئناً به شما می گویند که گورچاکووا ، لیفرکوس ، گالوزین ، پلوژنیکوف ، اوگنوونکو آن را خوانده اند – دیگر هرگز آن را نخواهید شنید. درست است – آنها متفاوت می خوانند ، صدا و شخصیت هنری متفاوت است. اما این بدان معنا نیست که آنها بدتر می خوانند و بازی می کنند – فقط به روشی کاملاً متفاوت. p>
این تئاتر چهار تکنواز عالی برای جفت اصلی دارد. النا استیخینا در نقش رناتا سوزان ، با صدای زیبا و نفسانی و کاملاً دیوانه ظاهر شد ، همانطور که برای رمانی از بریوسف مناسب است. روپراخت از اوگنی نیکیتین بی رحم و نجیب است ، با وضوح عبارتی که دارد ممکن است با سرگئی لیفرکوس افسانه ای ، اولین مجری این نقش در تولید 1991 ، رقابت کند. p>
سرگئی لیفرکوس. کارگری که جهان را فتح کرد p>
زیبایی باریک و چشم درشت ماریا بایانکینا ، Renata به نظر می رسد فوق العاده ملایم و لمس کننده است – غیرممکن است که عاشق چنین شخصی نشوید ، او را جادوگری نبینید – و حتی بیشتر از آن ؛ روپراخت رومن بوردنکو یک کمربند واقعی را شیفته خود می کند – صدایی زیبا و کاملاً همسو برای این قهرمان حتی کمی زیبا به نظر می رسد. p>
اجراهای جشنواره که نمایش های برتر نیستند و تحت هدایت مدیر هنری نیستند ، برداشت متفاوتی از خود به جای می گذارند – اغلب بسیار معتدل ، نه مشتاق به عنوان مثال ، کمیک “همه این کار را می کنند” – به سرپرستی استاد کریستین کناپ به نظر می رسد سنگین و منفعلانه ، کاملاً خالی از ضربات آهنی و لطف موتزارت ، ارکستر کاملاً رسمی و گاهی کاملاً شلخته بازی می کند. p>
این شاهکار نبوغ سالزبورگ می تواند باشد واقعاً شنیدن و عاشق شدن فقط در یک اجرای درجه یک – یک خواندن متوسط خیلی سریع باعث بی حوصلگی و آریاها و گروه های بی پایان می شود و حتی تلاوت های بی پایان آن نیز برای شنونده یک آزمون دشوار است. p> ” همه این کار را می کنند “- صحنه ای از یک تولید در تئاتر ماریینسکی
اجرای بدون جرقه ، متأسفانه ، نه تنها گروه ساز را نشان می دهد: مجموعه های متنی خواننده صدا نیز بسیار ناامید کننده است. و شکایت اصلی در اینجا همان است – عدم دقت و سهولت صدا ، انعطاف پذیری علم صدا ، برای موتزارت ایتالیایی بسیار ضروری است. Zhanna Dombrovskaya (Fiordilidzhi) و Irina Shishkova (Dorabella) در حال آواز خواندن با صدای سنگین ، صداهای بیش از حد کار شده هستند – تفاوت های ظریف کمی وجود دارد ، بازی با تمبر – و حتی بیشتر. علاوه بر این ، مدیر انتخاب به مراقبت از انتخاب گروه نپرداخته است: تکنوازان صداهایی از همان طرح را دارند (علی رغم این واقعیت که به طور رسمی اولین نفر سوپرانو است ، دومی نیز میزانسن است) ، به ترتیب ، هیچ تفاوتی بین قهرمانان وجود ندارد ، از تفاوت در شخصیت های آوازی. p>
اوضاع با خانم سوم بهتر است – لیودمیلا رازومکووا در تلاش است تا دسپینا را با بازی ، معاشقه ، و دستیابی به اهداف هنری و صوتی آواز بخواند. p>
دیمیتری وروپائف (فراندو) علاوه بر مشکلات رایج ، به یک خارجی آشکار در میان سربازان تبدیل شد. تفسیر او هنوز لنگ و لحن بود ، و نتهای اصلی به طور مداوم ارائه نمی شدند. p>
ویکتور کوروتیچ (گوگلیمو) ، ظاهراً با قسمت یاگو در اتللو تنظیم شده بود ، که او دو روز بعد در یک نمایش مطبوعاتی با درخشش اجرا کرد. بنابراین ، در تئاتر Zazerkalye ، در آواز با کیفیت خوب ، انعطاف پذیری و مهارت کمی وجود دارد. p>
آندره سرووف (آلفونسو) بهترین بود – به نظر می رسد عظیم ترین صدای sexte ، باس ، سبک تر و پر جنب و جوش تر است دیگران ، نیازی به ذکر این واقعیت نیست که خواننده بازیگر بسیار بود قانع کننده است. p>
تولید والتر لو مولی در سال 2002 با اصالت درخشان نیست: و این خوب است ، زیرا تصمیمات کارگردانانی که امروز به اصل احترام می گذارند کمتر و کمتر می شوند. با این حال ، عملکرد به وضوح فرسوده است ، مناظر ساده اما یک بار دیدنی Tiziano Santi به نظر آشفته و بیات می رسد و شبه رئالیسم مقوایی آنها به نوعی چشمگیر است. به نظر می رسد که این سری بصری به تولید اضافه نمی کند: همانطور که هیچ لطفی در صدا وجود ندارد ، بنابراین در تصویر نیز وجود ندارد. p>
“Troubadour” توسط Pier Luigi Pizzi (که در سه لباس اجرا کرد – کارگردان ، طراح صحنه و طراح لباس ) – اجرای دوره ای متفاوت ، اعتبار اعتباری متفاوت (2013). صحیح ترین تعریف برای او سبک است: در ترکیبی هماهنگ از رنگ ها ، در ظرافت نمره نور (وینچنزو راپونی) ، در تقابل تقریباً فلسفی استعاره و واقعیت روزمره ، کلیات و جزئیات. p>
سنگ تراشی قدرتمند قلعه ها ، درخشش غیراخلاقی فلز درختان ، شعله های آتش ، فضای فضای خالی عمدتا خالی – همه چیز برای ایجاد فضای یک تراژدی عاشقانه دلخراش بازی می کند. p>
Ekaterina Semenchuk به مرکز آوازی اجرا تبدیل شد: آبدار و متراکم ، اما در عین حال شفاف ، واضح ، واقعاً میزانسن هیجان انگیز شخصیت چند رنگ ، متناقض و بسیار عمیق کولی Azucena را ایجاد کرد. شرایط او برای این بخش بی عیب و نقص است: امروز هنرمند تابع همه چیز است ، باورنکردنی ترین ارتفاعات موسیقی و هنری – جشنواره “طروبادور” به عملکرد سودمندانه او تبدیل شده است. p>
اما این گروه شهرت خود را انتخاب کرده است: یکی از کهکشان های مدرن باریتون تئاتر Mariinsky Alexei مارکوف (دی لونا) قدرت و آزادی صدا را مجذوب خود می کند ، به معنای واقعی کلمه سالن را با صدای زیبایی نفس گیر می ریزد. قدرت پیروزی آواز توسط تنظم چرخنده مسکو ، نظم الدین ماولیانوف (مانریکو) نشان داده می شود ، در حالی که او به دلیل جذابیت روشن خود ، توانایی ترکیب درام نفسگیر و متن تصفیه شده ، از او یاد می شود. تاتیانا سروژان (لئونورا) همچنین بهترین کیفیت سازهای غنی خود را نشان داد. p> Troubadour وردی – صحنه ای از نمایش در تئاتر ماریینسکی. عکس – والنتین بارانوفسکی
در دست استاد میخائیل سینکویچ ، تکه پیچی “Troubadour” به عنوان یک کلیت ، یک نقاشی دیواری نمایشی قانع کننده را بدست می آورد که در آن نیازی به طرح سال در مورد قوام و توجیه برخورد طرح نیست ، اگرچه هنوز تفسیر به اوج تعالی هرگی نمی رسد. p>
جشنواره مجدداً توسط مجله Verdi – “Rigoletto” توسط ایرکین گابیتوف 2005 بسته شد. علی رغم سن قابل توجه آن و وقفه های نسبتاً طولانی تاریک برای مرتب سازی مجدد مناظر ، که مخاطبان در عصر پیشرفته ما شروع به ترک این عادت کرده اند ، عملکرد یکپارچگی و اهمیت هنری خود را از دست نداده است. p>
مجموعه های مینیمالیستی توسط تیزانو سانتی ، فقط به ترسیم دوره در این مورد ، عمدتا به لطف نور رسا دامیر اسماگیلوف ، آنها اصلاً پیر نشده و از بین نمی روند. در لباس های Giovanna Avanzi ، ادای احترام به تاریخ ، و سبک ، و یک رول از مدرنیته (عبای چرمی سیاه دوک در فینال قطعاً مربوط به روزهای ما است). p>
کارگردانی به عنوان یک کل تلاش می کند به عمق فاجعه ، در عمق طرح ، و نه در روی سطح اسلاید کنید ، بنابراین او به یک داستان موازی احتیاج ندارد – او داستان هوگو-پیاوه را می گوید ، اما نه فقط تصویرگری آن ، بلکه تلاش می کند تا زمینه روانشناختی تصاویر ، شخصیت ها ، انگیزه ها ، اقدامات را نشان دهد. این بسیار گیرا است: شما Rigoletto را تماشا می کنید ، نه سیاره میمون ها و نمایش مافیوزها در منهتن – هر دو گزینه از قبل خسته شده اند. p> Gilda – Aida Garifullina ، ریگولتو – Eden Umerov
زیبایی شناسی وردی Maestro Knapp به وضوح از موتزارت و ارکستر نزدیکتر است ، با قضاوت او موسیقی بیشتر آشنا ، بیشتر موسیقی خودش را پخش می کند. اگرچه لکه های جزئی وجود دارد – عدم دقت و اختلاف زمانی ، اما آنها چهره تفسیر را تعیین نمی کنند – خواندن دارای خطی احساسی ، هیجان ، شارژ و چشمگیر است. بلافاصله با تمام نقص ها سعی می کند – شما نقص ها را نادیده می گیرید و با درامی که روی صحنه اتفاق می افتد همدردی می کنید. p>
به همین دلیل است که خوانندگان را تقریباً همه چیز می بخشد: صدای کسل کننده میخائیل کوللیشویلی ، به ویژه هنگامی که او به عمق صحنه می رود (Sparafuchil) ، و آشکار ثبت تنوع آنا کیکنادزه (مادالنا) ، در رجیستر پایین به معنای واقعی کلمه شعارهای خود را سر می دهد. p>
عبور از کنار دوک با تاپ های بسته به سختی انجام می شود – به هر حال ، این قسمت فوق العاده محبوب بسیار شناخته شده است و به روشنایی و آزادی صدا نیاز دارد تا آواز خواندن الکساندر میخائیلوف بلند قامت و با شکوه ، حتی با وجود نمایش بیش از حد فرماتا در نت های بالا ، کاملاً قانع کننده نیست: آنها از مدت زمان پخش صدا زیباتر نمی شوند. p>
اما سوپرانو و باریتون بدون شک خوب هستند. اولگا پودووا ، که گیلدا را به عنوان جانشین خواند (در ابتدا آلبینا شاگیموراتووا اعلام شد) ، تعادل هماهنگی بین خودانگیختگی صادقانه و مهارت صوتی قوی پیدا کرد – قهرمان او طبیعی ، موسیقیایی ، هنری است و همه چیز را کاملاً دقیق و سبک می خواند. p>
آلبینا شاگیموراتووا: “شما نمی توانید روی صحنه همان باشید” p>
و ولادیسلاو سولیمسکی یک شاهکار واقعی از هنر آوازی و بازیگری را خلق کرد: شخصیت عنوان رنج دیده غیر معتبر ، هیجان انگیز بود ، در حالی که این هنرمند هیچ وقت برای یک ثانیه کنترل خود را از دست نداد با صدایی گیرا و آزادانه روان. p>
237مین دوره تئاتر ماریینسکی و همزمان 28 امین “ستاره های شب های سفید” در 6 سپتامبر به پایان رسید. و به معنای واقعی کلمه روز بعد ، در هفتم ، با نمایش برتر The Snow Maiden ، خانه اپرای برجسته سن پترزبورگ یک فصل جدید را آغاز می کند. این فقط در اینجا رخ می دهد ، فقط با Gergiev. اما این ، همانطور که آنها می گویند ، یک داستان کاملاً متفاوت است. p>
الکساندر ماتوسویچ p>