اما پوشکین واقعی نیست! – ClassicalMusicNews.Ru

Category: اخبار روز موسیقی

صحنه ای از اپرای “شوالیه خسیس” اثر S. V. Rachmaninov – تئاتر اپرا و باله آستاراخان

تعطیلات آخر هفته توسط تئاتر اپرا و باله آستاراخان با تولید دو شاهکار ادبی و موسیقی از دو نابغه فرهنگ روسیه الکساندر سرگیویچ پوشکین و سرگئی واسیلیویچ راخمانینوف – اپراهای شوالیه خسیس و آلکو مشخص می شود.

در مرکز روایت شوالیه خسیس، دو شخصیت، دو شخصیت قرار دارند: بارون و پسرش آلبرت. در کار A. S. Pushkin، تفاوت در ظاهر پدر و پسر به طور محدب نشان داده شده است. اما اول از همه.

تصویر اول متقاعد کننده به نظر می رسد، به لطف فضای غم انگیز قلعه شوالیه ای که با موفقیت تجسم یافته است، از پنجره های غبار آلودی که نور کم نور به سختی از آن عبور می کند و البته، اجراکنندگان قسمت آلبرت (رومن زوادسکی) و بخشی از ژید. (الکسی میکوتل).

رومن زاوادسکی توانست بیننده را متقاعد کند که تمام فضایل ممکن یک شوالیه واقعی را ترکیب کرده است: او شجاع، مصمم، مهربان است. یکی از مشکلات یک جوان بی پولی است.

آلکسی میکوتل با بازی خود اجازه داد موقعیت شخصیت آن زمان خود از درک خود عبور کند و این کار را به گونه ای انجام داد که K.S. Stanislavsky فریاد زد: “من معتقدم!”.

برای قرن ها، یک اصل بیمارگونه-میهن پرستانه به نام یهودستیزی در چارچوب تاریخی روسیه ثبت شده است. هم در زمان اسکندر اول و هم در زمان اسکندر سوم، یک یهودی را می توان در جامعه بشری «یهودی ملعون»، «سگ» نامید.

“ننگ فاجعه بار قوانین، اشک های ضعیف اسارت.”

و در تصویر اول همه چیز خوب به نظر می رسد، اما جایی که “موتو دوچرخه” از قلعه شوالیه آمده است، جایی که پرچم شوالیه آویزان است، در هاله ای از رمز و راز پنهان شده است. این اشتباه بلافاصله تفسیر ایده پوشکین را پوچ می کند.

صحنه “در زیرزمین” موفق ترین صحنه در این اجرا است که در آن بارون پیر فلسفه خود را درباره یک بخیل بی رحم برای شنوندگان نامرئی بیان می کند و سعی می کند خود را برای خود توجیه کند. تجسم تصویر توسط ایلیا بانیک کاملاً صادق است، اما این سؤال باقی می‌ماند: معنای مردمی که در طول مونولوگ بارون در اطراف صحنه سرگردان هستند چیست؟

می توان فرض کرد که اینها یا ارواح آن افراد فقیری هستند که توسط یک شوالیه بخیل دزدیده شده اند و ذخایر طلای خود را دوباره پر می کنند، یا آنها نگهبانان بالقوه ای هستند که می خواهند پس از مرگ بارون از ثروت ناگفته محافظت کنند.

تراژدی بارون بی زمان است و به هیچ شرایط تاریخی خاصی وابسته نیست. این گونه است که آغاز تمام انسانی او در اپرا آشکار می شود و همخوانی او با هر دوره ای به گونه ای تأکید می شود که در ساخته الکسی اسمیرنوف کاملاً آشکار نشده است. پایانی که قبلاً مچاله شده بود، تصویر ناهنجار دوک را تکمیل می کند که نوعی حقیقت نهایی است.

می‌خواهم توجه داشته باشم که اگر تصاویری که توسط اولگ مولچانوف و ارکستر سمفونیک به رهبری والری ورونین ایجاد شده بود، نبود که توانست درام موسیقی را در صدای آن آشکار کند، چه در قدرت تاریک آن و چه در درخششی تاریک. ، پس می توان برداشت کلام پوشکین را که راخمانینف رد کرد، کامل کرد:

“سن وحشتناک! قلب های وحشتناک!

“کولی ها در یک جمعیت پر سر و صدا در بسارابیا پرسه می زنند …”.

متأسفانه این جمعیت پر سر و صدا، معنای عمیق شعر «کولی ها» را به گور بردند یا تقریباً دفن کردند. ایده اصلی A.S. پوشکین – تضاد منافع شخصی یک فرد و جامعه، نادیده گرفتن قوانین و سنت های کاست افرادی که در آن شخص زندگی می کند.

این تضاد دو جهان بینی قطبی بلافاصله به محض باز شدن پرده عمومی و به صدا درآمدن مقدمه، که در آن تصاویر ناب و روشن، که با ملودی های فلوت و کلارینت بیان می شود، با موتیفی تیره و تار و شوم مرتبط با تصویر آلکو در تضاد فرو رفت. که با استادی ارکستر سمفونیک به رهبری والری ورونین منتقل شد.

صحنه ای از اپرای S. V. Rachmaninov
صحنه ای از اپرای S. V. Rachmaninov “Aleko” – تئاتر اپرا و باله آستاراخان

رقص‌های بی‌پایانی که باید توجه داشت، موفقیت بزرگی برای اوگنیا بردیچفسکایا، طراح رقص در فضای صحنه‌ای باریک بود، در زمان روایت کولی‌های قدیمی نامناسب بود و به نظر می‌رسید که نسبت به چیزهای مهم و آموزنده‌ای کنایه آمیز داشته باشد. قهرمان اپرا گفت، آموزش نسل جوان.

قهرمان آلکو در آواز خود قانع کننده بود، اما در تجسم تصویر پوشکین قانع کننده نبود. آلکو به عنوان یک فرد نه اصول اخلاقی یک جامعه متمدن را قبول داشت و نه قوانین زندگی کولی را. پوشکین متقاعد شده است که آزادی کامل عمل و رد هر گونه تعهد و محدودیت رفتاری نویدبخش خوبی نیست.

بسیار ارگانیک به تصاویر زمفیرا (امیلیا آبلاوا) عادت کرد که بسیار دقیق تصویر کولی آزادیخواه استپ را بیان کرد. او موفق شد تمام مردم کولی را به همان اندازه شاد، روشن، بی خیال، که یک روز در یک زمان زندگی می کردند، مجسم کند. کولی جوان (الکسی میکوتل) علیرغم این واقعیت که شخصیت او در شعر چندان “برجسته” نشده است، به عنوان یک جوان جوان پرشور ظاهر شد که آماده جنگیدن برای عشق خود بود و از انتقام آلکو نمی ترسید.

اجرای تئاتر اپرا و باله آستاراخان با مناظر تماشایی و لباس های معتبر روشن (طراح صحنه) اولگ مولچانوف و مهارت ارکستر سمفونیک که به لطف رهبر ارکستر والری ورونین نقش بسیار مهمی در تمام معنای کلمه و “تحقق دستور” راخمانینوف، به خودی خود محتوای اصلی فیگوراتیو-موسیقی کل اثر را به پایان رساند.

میخائیل آستراخانسکی