اپرای “لوئیز میلر” وردی در صحنه جدید تئاتر بولشوی به روی صحنه رفت.

Category: اخبار روز موسیقی

صحنه ای از اپرای وردی، لوئیز میلر، تئاتر بولشوی. عکس – Damir Yusupov

این اپرای جوزپه وردی بزرگ ایتالیایی نزدیک به صد سال است که روی صحنه تئاتر روسیه (شوروی) نمانده است. در برنامه های رپرتوار بولشوی به طور غیرمنتظره و بدون اعلام قبلی در برنامه های فصل ظاهر شد.

این در لحظه ای اتفاق افتاد که مشخص شد به دلایل مختلف امسال بولشوی “کسری” اولین نمایش اپرا داشت.

کارگردان گئورگی ایسااکیان برای لوئیز میلر شفاعت کرد. او این تولید را همراه با هنرمند الکسی ترگوبوف روی صحنه برد و ادوارد توپچیان، مدیر هنری و رهبر ارکستر ملی فیلارمونیک ارمنستان، به عنوان مدیر موسیقی دعوت شد.

نمی‌توان متوجه نشد که «لوئیز میلر» مهمان مکرر صحنه‌های اپرا در سراسر جهان نیست و دو دلیل اصلی برای این امر وجود دارد. اولاً این اپرا که توسط وردی بر اساس لیبرتو سالواتوره کاممارانو بر اساس نمایشنامه شیلر “فریب و عشق” نوشته شده است (اولین بار در دسامبر 1849 در تئاتر سن کارلو در ناپل به صحنه رفت)، پانزدهمین اپرای این آهنگساز که متعلق به پایان دوره اولیه خلاقیت او، و مردم حاضرند عشق خود را فقط به شاهکارهای بعدی او ابراز کنند.

ثانیاً، این اپرا به شش تک نواز برجسته به طور همزمان نیاز دارد که دارای تکنیک آوازی برجسته هستند. پیدا کردن چنین و جمع آوری آنها در یک مکان کار فوق العاده ای است.

تئاتر بولشوی، برای اولین بار در تاریخ خود، با روی آوردن به لوئیز میلر، شجاعانه به توانایی های گروه خود تکیه کرد و حتی دو گروه بازیگر را با شرکت تنها چند مهمان خارجی جمع آوری کرد. نتیجه، بدون شک، اعتباری بود، اما نه همیشه بسیار هنری.

واضح است که خوانندگان با ماهیت آوازی خود در تضاد هستند و قطعاتی را به عهده می گیرند که به وضوح در صدای آنها نیست. و با این حال، برخی از آثار قابل احترام و تمجید هستند. این سوپرانوی اکاترینا موروزوا (در نقش اصلی) است که در فینال به بالاترین درجه تندی می رسد. صاحب باریتون زیبا پاول یانکوفسکی (در نقش میلر پیر) ، اگرچه ، البته ، لحن و لطافت دقیق تری در علم صدا همیشه مورد نیاز است.

تازه کار تئاتر بولشوی ولادیسلاو پوپوف (کنت والتر) به طرز تماشایی اجرا کرد. او حتی همتای خود – بیس چیره دست کره جنوبی سایمون لیم را که صدایش در آکوستیک دشوار مرحله جدید کاملاً ناشنوا به نظر می رسید – “پوشش” داد.

و آنتونیو پولی جوان ایتالیایی (در قالب رودولف عاشق) خود را بسیار جذاب نشان داد. نحوه آواز خواندن او کمی معمولی است، اما صدایش آنقدر روشن است که از همه گروه ها خارج می شود. از سوی دیگر، اجرای آریا معروف Quando le sere al placido («در آن شب‌هایی که با او زیر ستاره‌های درخشان رنگ پریده هستیم») به رویداد اصلی موسیقایی اولین نمایش تبدیل می‌شود.

در مجموع به طرز عجیبی در این نمایش اول موسیقی کم بود. گروه کر تنها در کمان های پایانی جای خود را در صحنه پیدا کرد. و به این ترتیب او از جایی از ناکجاآباد آواز خواند، سپس با “جدای پرواز” به غرفه های کناره ها شتافت و با صدایی ناهماهنگ مخاطب را کر کرد (و البته این، زیرا گوش دادن به گروه کر در بازو منع مصرف دارد. طول). و ارکستر نت ها را کم و بیش دقیق می نواخت، اما چنین اجرایی باعث ایجاد موسیقی نشد. متاسفانه حتی یک پیام احساسی از ارکستر نرسید.

رمانتیسیسم آلمانی از نگاه ایتالیایی ها که به زبان ایتالیایی به صدا در می آید، نیاز به حسی بسیار عمیق دارد که البته در درجه اول از موسیقی سرچشمه می گیرد. از این گذشته ، یک طرح “خالص” در یک اپرا ، به طور معمول ، جوهر پیش پا افتاده است. و اینجا همه چیز مثل همیشه است: لوئیز عاشق رودولف پسر کنت می شود که از عنوان او بی خبر است. و قربانی دسیسه می شود. اما برای نجات پدرش از زندان، نامه عاشقانه دروغینی به دیگری می نویسد. در پایان، او به فریب اعتراف می کند و با معشوقش می میرد.

«تئاتر نمی تواند دیروز باشد، تئاتر، برخلاف موزه، چیزی است که اینجا و اکنون اتفاق می افتد».

– گئورگی ایزاکیان معتقد است و رک عمل می کند. در صحنه اول، او به وضوح عشق مردم به خرده فروش کالاهای خانگی سوئدی را مسخره می کند و شخصیت اصلی را به یک زن فروشنده در فروشگاه خود تبدیل می کند. او، بیچاره، حتی در رختخواب یک تولید کننده فرقه (بدون درآوردن کفش های کتانی یا نشان) جلوی مشتریان در طبقه تجارت می خوابد …

سپس اقدام به پذیرایی در شهردار-بورگومستر با مسابقه زیبایی استانی و دیگر لذت‌های مبتذل می‌شود (در اینجا جالب است که هنرمند عمداً لباس‌های مبتذل و زشتی به همه زنان می‌پوشاند)… پدر رودولف یک “ملکه زیبایی” را انتخاب می‌کند. و بر اساس منافع قدرت و پول، تصمیم می گیرد که کدام همسر مناسب پسرش باشد.

هیچ چیز انحصاری در همین میزانسن ها می توان آزادانه نقش یوجین اونگین و توسکا و ریگولتو و اون بالو را در ماسکرا و آیدا و البته لا تراویاتا بازی کرد… کارگردان خیلی بجا و تند خاطر نشان می کند که گاهی اوقات ، به اصطلاح “نگاه مدرن” می تواند به راحتی هنر را به چیزی شبکه ای مانند فست فود تبدیل کند.

و صحنه پایانی در معبد زیباترین و تکان دهنده ترین می شود (کار همیشه شگفت انگیز طراح نور Damir Ismagilov). اما شکاف بین افراد شرور و درستکار، دروغ و حقیقت کاهش نمی یابد. در هر صحنه کلیدی، یک خانم نظافتچی با دستشویی ناگهان کاملاً نامناسب ظاهر می شود. و گویی به طور خاص نه تنها عشق، بلکه خود زندگی را در بر می گیرد.

ماریا بابالوا، “آر جی”


راستی:

joker123 casino malaysia minyak dagu mega888 apk pussy888 xe88 joker123 super 8 ways ultimate live casino malaysia live22 malaysia mega888 apk 免费电影 casino malaysia