تئودور کرنتزیس استراوینسکی را اجرا کرد و در این شب خیریه رهبری کرد. دو کنسرت مسکو در تالار بزرگ کنسرواتوار و در تالار زریادیه برگزار شد.
در شب اول، رهبر ارکستر و ارکستر موسیقی آترنا سمفونی مزامیر و پرسفون را نواختند. البته این یک برنامه تصادفی نیست. دلایل زیادی برای ترکیب دو اپوز سه حرکتی استراوینسکی وجود دارد. شباهت سبکی (جمله آهنگساز در مورد تعمیر کشتی ها به طور قابل پیش بینی نقل شده است که در مورد نئوکلاسیک در آثار او صحبت می شود). گروه های کر اینجا و آنجا. نقوش عرفانی و معنوی، کلیسا و عهد عتیق. دو بحث در مورد تغییر زمان. اگر به شعر بپردازیم، مضمون امید هم هست.
“زمانی که سعی کردم موسیقی را غنی کنم به پایان رسیده است، اکنون می خواهم آن را بسازم.”
آهنگساز گفت بنابراین Currentzis آن را ساخت. منظم و متعادل.
هادی اشتیاق به احساسات باز را پنهان کرد و بر عینیت الگوی صدا تمرکز کرد. او ویژگی های این موسیقی را نشان داد –
“نظم، وضوح… متانت… عقلانیت… تصویری از هنر به عنوان یک هنر روحانی، سختگیر، سرد، منضبط و غیرشخصی.”
این ارتفاع «عینی» را که در یک سری نقطه مقابل تعبیه شده بود، حذف نکرد.
“سمفونی مزامیر” – یک سمفونی معمولی نیست، اگرچه به آن می گویند. آهنگساز راه های جدیدی را از طریق اصول باروک و کلاسیک پیدا کرد، از این رو اشتیاق او به فوگ و سمبولیسم صدا، مانند باخ. متن لاتین مزامیر، فقدان سیم های بلند، فراوانی سازهای بادی، دو پیانو، نشانه های یک ارگ و زنگ ها…
مزمور اول – در مورد گناه و ترس از مجازات – قدرت کامل رهبر ارکستر و اطاعت شگفت انگیز ارکستر را به نمایش گذاشت که کیفیت صدای آن قابل تحسین است. بالا و پایین رفتن صدا، تغییرات روشمند لهجه ها در مدت زمان زوج (و از سوی عموم نیز) به عنوان دستورات دمیورژ تلقی می شد که به تسلیم بی قید و شرط عادت داشتند. مکانیسم موسیقی مانند یک ساعت سوئیسی کار می کرد: صداها مثال زدنی بودند، اما در عین حال یک وحدت هماهنگ و متعادل را تشکیل می دادند.
در مزمور دوم، تکنوازی ابوا جذاب به نظر میرسید و گروه کر آرام، در پسزمینهی سیمهای کم صدا، چند صدایی پیچیده میپیوندند و صدا را با انعطافپذیری از روی صداها عبور میدادند، گویی توپ فوتبال را پرتاب میکردند. یک طلسم عقلانی وجود داشت. هیچ شور و اشتیاق، حتی در پایان کر کننده، وجود نداشت، همانطور که نمی تواند – بنا به تعریف – در آواز زیبای فرشتگان باشد. به هر حال، گروه کر کودکان «بهار» که همراه با گروه کر کرنتزیس اجرا می کرد، این فضای نادر را به خوبی منتقل کرد.
مزمور سوم – “هللویا” – به آرامی، معنی دار و روشن، با صدای شفاف چنگ آغاز می شود. در مقابل، “ناسونانس های خشن” سازهای بادی وجود دارد که خاطرات “پرنده آتش” را تداعی می کند. یک حمله بلندی به دنبال دارد.
و شفافیت، و “صدا بودن”، و صدای بلند ارکستر Currentzis را به حد خاصی رساند. آخرین ظرافت صاف، زمانی که صداها به نظر می رسید در حال نوسان هستند، رقص در مه ملایم یا در آسمان لاجوردی، می تواند جادو کند. این دقیقا همان چیزی است که کرنتزیس می خواست. نه، نه احساساتی که استراوینسکی به دنبال آنها نبود. اما تواریخ حالات روحی.
“پرسفون” نوشته ای از آندره ژید، به سفارش ایدا روبینشتاین ثروتمند. این واقعیت شکل را تعیین کرد: روبینشتاین یک خواننده نبود، بلکه یک بازیگر و رقصنده آماتور بود. بنابراین، اپوس – تقلید مشروط از تئاتر باستانی، یک بازی باستان گرایی – “ملودرامی برای یک گوینده، تکنواز، رقصندگان، گروه کر و ارکستر” نامیده می شود.
ایدا روبینشتاین: شورشی درخشان
البته اجرای کنسرت مورد نیاز است. هیچ رقصی وجود نداشت. و میم های فرضی راهپیمایی پلوتون و سارابند عطارد به سادگی به صدا درآمد (استراوینسکی گفت: «دو کلارینت در قسمت میانی سارابند یک دهه بوگی ووگی را پیشبینی میکردند).
بازیگر زن کسنیا راپوپورت که برای قهرمان به زبان فرانسوی خوانده بود، البته همانطور که در نسخه اصلی بود، درست بود، عروض زبانی که موسیقی به آن نوشته شده است در اینجا معنای زیادی دارد. بلکه معنی لغات. بنابراین یک خط دویدن با زیرنویس ضرری ندارد، اما چنین خطی در هنرستان وجود ندارد. و زمانی که راپوپورت مونولوگ پایانی را به زبان روسی ارائه کرد، این نیز درست بود. تمام معانی زندگی دوگانه (روی زمین و زیر زمین) و قربانی داوطلبانه پرسفونه، دختر الهه باروری، که تغییر فصل و محصول، یعنی زندگی به او بستگی دارد، در روسی تشدید شد و آمد. به سطح.
شخصیت گروه کر و مفسر گروه کر (خوانندگان موسیقی Aeterna نمی توانند خوب بخوانند) از هر نظر در مورد زیبایی و سرنوشت صحبت کردند. از یک لالایی شفاف تا یک صحنه سایه یکنواخت. ارکستر در تکرارهای مختلف مانند یک کودک خوش تربیت با عروسک مورد علاقه اش می نواخت: با دقت، اما هدفمند. همانطور که توماس مان گفت با شور یخی. فلوت انفرادی در مونولوگ پایانی پرسفون با سرنخ های معنایی برای مضمون قربانی آمد. و بخشی از کشیش Eumolpus، منادی حوادث، با شکوه و موفقیت (به ویژه در نت های بلند) توسط تنور Yegor Semenkov اجرا شد.
کنسرت دوم به طرز چشمگیری با کنسرت اول متفاوت بود. سرناد زهی چایکوفسکی، فراتریس پرت، تنظیم کوارتت زهی هشتم شوستاکوویچ برای ارکستر مجلسی (نسخه رودولف بارشایی) و “دانلیادای کوچک” کانچلی بر اساس موسیقی فیلم های “Kin-dza-dzapped” و “Tears” اجرا شدند. به این ترتیب، اپوس ها در برنامه لیست می شوند.
Currentzis پشت کنسول دیگر بی شباهت به خود به نظر نمی رسید. برعکس، او به طور سنتی خود را به عنوان یک رهبر ارکستر نشان داد که روش ذهنی خود را برای درک موسیقی ارائه می دهد.
برای شروع، مفهوم شب پیشنهادی در برنامه رد شد. هیچ داستان متوالی زمانی مانند
متاپولاتی از ادای احترام به موتزارت از طریق نوستالژی متافیزیکی برای دوران باستان تا تراژیک “پایان تاریخ” و تراژیک کمدی پایانی با کنایه.”
مشخص است که قطعاتی برای ارکستر زهی برای برنامه انتخاب شده است. اما پیارت و شوستاکوویچ در قسمت اول و چایکوفسکی و کانچلی در قسمت دوم اجرا کردند.
این است که عرفان موسیقی جای خود را به خشم ساردونیک موسیقی داد، البته با کسری از شکاف، و احساسات (به معنای خوب کلمه) – یک کلاژ تکه تکه ای تمسخر آمیز. به نظر می رسد که Currentzis تصمیم گرفت یک پالت احساسی برای رشته ها نشان دهد. چه اتفاقی می افتد. و نگرش آنها، به عنوان یک قاعده، شامل یک ساختارشکنی قاطع در امتداد خطوط سرعت و لهجه است.
در Pärt، اولین تکنواز عالی ویولن ارکستر، اولگا ولکووا بود، که سبک او یادآور نوازندگی یکی دیگر از مورد علاقه Currentzis، Patricia Kopatchinskaya است.
در شوستاکوویچ، پرورش عصبی موسیقی ده برابر تشدید شد. آغاز چسبناک: مانند عنکبوت تار می بافد. پرتاب در سرعت. نقوش یهودی یک لرزش عصبی و آخرالزمان ایجاد کرد، در طول والس می خواستم نه برقصم، بلکه گریه کنم. مکث های طولانی، انباشته شدن انرژی، با گریه های موسیقی تخلیه شد. در پایان صدا خاموش شد. شوستاکویچ بسیار تزئینی معلوم شد.
اما این در مقایسه با آنچه در سرناد زهی چایکوفسکی ظاهر شد، چیزی نیست. فراوانی sforzandos. ویولن سل به عنوان رفتار درباری. والس با سرریز تزئینات کریسمس. انگیزه های آهنگ روسی مانند یک اردک شنا کرد. اگر آهسته، پس بسیار آهسته است. اگر سریع باشد، فرار نمی کنید. فینال که به آغاز بازگشت، پیروز شد، گویی چایکوفسکی نبود، بلکه بتهوون بود. به طور کلی، نه یک سرناد، بلکه جانور مهربان و مهربان من.
کنچلی نیز بر روی تضادهای شدید ساخته شده است. مثل مجموعهای از گگها، با آههای صوتی ضبطشده و «کلیکهای» نوازندگان، با کندی سرعت تا خوابآلودگی و با پارگی ناگهانی میخانه. یا موش به آرامی خراش می دهد، یا رعد و برق غرش می کند. کارایی همه چیز است. بازی با روباتو تمرین مکرر یک رهبر ارکستر چیره دست است. اما چه ارکستری! هر چیزی تابع اوست. هر کار عجیب و غریب یا عجیب و غریب. رژه جاذبه های لیبو و راه اندازی آتش بازی.
در این یا آن مورد چقدر آتش بازی لازم است؟ هر کس برای خودش تصمیم می گیرد.
نکته اصلی این است که این کنسرت به نفع خانه با بنیاد فانوس دریایی برگزار شد که به خانواده هایی با کودکان بیمار لاعلاج کمک می کند.
مایا کریلوا
راستی: