وقتی کسی چنین نیروی حیاتی بود، انتظار ندارید برود. البته این برای همه اتفاق می افتد، اما تینا کاملاً یک چیز بود.
وقتی Mad Max: Beyond Thunderdome را ساختیم، موسیقی او را مانند بقیه می شناختم، اما این شخصیت او بود که مرا به سمت او کشاند – به خصوص برای این نقش. [of Aunty Entity]. می دانستم موسیقی از کجا می آید، قدرت او از کجا می آید. در این بیابان مکس دیوانه، هرکسی که زنده بماند، چه رسد به اینکه به یک نیروی مسلط تبدیل شود، باید از چیزهای زیادی جان سالم به در ببرد که به طور معمول انسان را کم می کند. هر بار که در حال نوشتن در مورد عمه Entity صحبت می کردیم، می گفتیم: “اوه، کسی مثل تینا ترنر.” او تنها کسی بود که می توانستیم به او فکر کنیم. و مطمئناً، او تنها کسی بود که از او پرسیدیم.
او مخالف یک دیوا بود. من این افتخار را داشتم که با او کار کنم و ببینم چه چیزی او را بسیار باشکوه کرده است. او از نظر ذهنی بسیار تیز بود. او به شدت از پویایی هر موقعیتی آگاه بود. خیلی بامزه و بازیگوش بود، خیلی دوست داشت بخندد. او فردی واقعی بود. این فقط سطح نبود. من فکر میکنم این از کسی برمیخیزد که در اوایل زندگی بسیار تحمل میکند و از آن برای عاقل شدن فوقالعاده استفاده میکند.
او بیشتر زندگی خود را به هر طریقی انجام داد. نسبتاً نادر است که کسی بتواند این روند را طی کند و تقریباً دست نخورده باقی بماند، حتی در قد رشد کند. من فکر می کنم او از بدو تولد چنین قد و قامتی را داشت. من یک بار او را در یک جشن تولد 50 سالگی دیدم، میک جگر و همه آن افراد دور او جمع شده بودند و طوری رفتار می کردند که گویی او این حضور بزرگ سلطنتی در دادگاه است. من متوجه می شوم که مردم امروز در مورد او صحبت می کنند، در مورد اینکه چقدر تأثیرگذار و سخاوتمند بود. همه از او آموختند.
و من از او یاد گرفت وقتی با هم کار میکردیم، میتوانستم بگویم که او از یادگیری بازیگری چیزی به دست آورده است. اما من هم از او یاد میگرفتم – اول از همه، فقط انجام کارهای سخت. و دوم اینکه چگونه اطرافیان خود را تشویق کنید تا برای یک هدف مشترک با یکدیگر همکاری کنند. من فکر می کنم او هم می دانست. او یک بار به من گفت: “اگر یک یا دو هفته با ما به تور بیایی چیزهای زیادی یاد می گیری.” من خیلی وسوسه شدم که این کار را انجام دهم، اما درگیر تمام کردن فیلم بودم. من همیشه پشیمان بودم که با او نرفتم.