کانال تلویزیونی “روسیه K” فصل جدید پروژه “باله بولشوی” را ادامه می دهد که در آن ستاره باله جهان ، هنرمند خلق روسیه ، پریما بالرین تئاتر بولشوی و تئاتر لا اسکالا اتوئل سوتلانا زاخارووا برای دومین بار متوالی به اجرای برنامه پرداختند.
امروز ، وقتی هنرمندان توانستند به صحنه برگردند ، برنامه سوتلانا زاخاروا به معنای واقعی کلمه دقیقه به دقیقه برنامه ریزی شده است. اما حتی در چنین برنامه خلاقانه فشرده ای ، او موفق شد زمانی را پیدا کند تا از آخرین تورهای خود ، از افرادی که تحسینشان می کند و البته درباره احساسات پروژه باله بولشوی برای ما بگوید.
– سوتلانا ، در کارنامه شما – تعداد زیادی از نقش ها ، تصاویر زنانه با شخصیت های کاملا متفاوت. آیا مورد علاقه ای دارید؟
– شما باید روی هر نقش نه تنها از نظر فنی ، بلکه از نظر احساسی کار کنید ، باید زندگی قهرمانان خود را روی صحنه داشته باشید. آنا کارنینا ، کوکو شانل یا مارگاریتا از “بانوی با کاملیا” مهمانی های زنانه درخشانی هستند که به ویژه نیاز به واکنش احساسی دارند.
اما باله های کلاسیک نیز کمرنگ نیستند: یک کیتری راحت ، یک دختر رمانتیک – ژیزل یا یک La Bayadere رنج کشیده – اینها نقش های بسیار متفاوتی هستند ، از نظر احساسی متفاوت هستند و هر بار زندگی آنها را “زندگی می کنم” علی رغم رپرتوار عظیم من – چه کلاسیک و چه مدرن – همیشه احساس هر یک از قهرمانانم برای من بسیار مهم بوده است. برای درک و دوست داشتن آنها. اگر به شخصیتی که بازی می کنم علاقه ای نداشته باشم ، نقش را بر عهده نمی گیرم.
سوتلانا زاخاروا: “کفش های پوئنت باید احیا شوند”
– همین اواخر ، هنگام فیلمبرداری باله بولشوی ، شاهد بودید که چگونه هنرمندان جوان تجربه خود را به دست می آورند. شما برای فصل دوم به عنوان میزبان در پروژه شرکت کرده اید و پیش از آن به عنوان عضوی از هیئت داوران شرکت کرده اید. چه چیز دلپذیرتر ، جالب تر – حضور در هیئت منصفه یا میزبان تبدیل شد؟
– این دو داستان متفاوت است. یک بار من به عنوان عضو هیئت داوران به باله بولشوی آمدم. اما برای دومین فصل پیاپی به عنوان میزبان بازی می کنم. و می توانم بگویم که این نقش را بیشتر دوست دارم. اگر هیئت داوران به اشتباهات و کاستی ها اشاره کنند ، پس نقش من در پروژه معنای دیگری دارد. من از شرکت کنندگان حمایت می کنم ، سعی می کنم بهترین جنبه های آنها را کشف کنم. و این نیز آسان نیست.
از یک طرف ، در پروژه من طرف مسابقه ها هستم ، اما مانند همه اعضای هیئت داوران ، به عنوان یک بالرین حرفه ای ، همه اشتباهات و کاستی های آنها را می بینم. و با این حال باید روی لحظات بهتر اجرای شرکت کنندگان تمرکز کنم. ارزیابی ، برگزاری کلاس استاد وظیفه اعضای هیئت داوران است ، کار من متفاوت بود – پیدا کردن فضایل هنرمندان ، نشان دادن آنچه که به خوبی انجام شده است. و من دیدم که بعد از اظهارات من ، حتی اعضای هیئت منصفه کمی نرم شدند.
– آیا در آموزش حرفه ای شرکت کنندگان فصول قبل و این تفاوتی وجود دارد؟
– من کاملاً تمام فصول گذشته را به یاد می آورم ، اما چیز دیگری اینجا مهم است: امسال شرایط سختی وجود داشت. من احتمالاً رازی را باز نمی کنم که این پروژه در حال حاضر فیلمبرداری نشده است ، زمانی که ما در صحنه هستیم ، تمرین می کنیم و با قدرت و اصلی بازی می کنیم و فراموش کرده ایم که چگونه چهار ماه در خانه بودیم ، قادر به تحصیل در یک استودیوی حرفه ای نبودیم ، شرایط
این پروژه در اواخر ماه ژوئیه ، زمانی که شرکت کنندگان از قرنطینه خارج شده بودند و فقط در عرض چند هفته مجبور به شکل گرفتن و آماده سازی شش عدد مختلف – کلاسیک و مدرن بودند ، ضبط شد. یعنی شرکت کنندگان در باله بولشوی سخت ترین شرایط را داشتند – به معنای واقعی کلمه از آپارتمان برای رفتن به صحنه بزرگ ، این یک شاهکار است. من خودم در همین شرایط بوده ام ، بنابراین می دانم چه حسی دارد. آنها عالی هستند ، اصلاً از شرکت در پروژه ترس نداشتند.
باله Bolshoi یک پروژه بسیار جالب ، پرتنش و احساسی است. هنرمندان بسیار متفاوت هستند ، شاید اگر الان تیراندازی انجام می شد خیلی ها متفاوت عمل می کردند. آنچه من دوست داشتم این بود که تعداد زیادی وجود دارد که ما در مورد آنها چیزی نمی دانیم یا قبلاً آنها را فراموش کرده ایم. شرکت کنندگان سعی کردند تئاترهای خود ، رپرتوار خود ، منطقه ای را که از آن آمده اند ارائه دهند ، و قطعاتی از برخی از اجراهای ملی خود را نشان دهند ، بسیار جالب بود.
سوتلانا زاخاروا: “شما امروز عالی هستید ، اما فردا باید نوار جدیدی تنظیم کنید”
– امسال ایلدار عبدرازاکوف میزبان مشترک شما شد و بینندگان ما قبلاً از این دوئت درخشان قدردانی کرده اند. آیا قبلاً ملاقات کرده اید؟ چگونه توانستید به این انسجام برسید؟
– ما قبلاً کمی آشنا بودیم ، در کنسرت های کشورهای مختلف یکدیگر را می دیدیم ، اما در اینجا موفق شدیم شانه به شانه بسیار نزدیک کار کنیم. ایلدار یک شریک عالی است ، من می توانم تصور کنم که چگونه خوانندگان دوست دارند با او بازی کنند ، زیرا هر لحظه او حمایت می کند ، انتخاب می کند. باله عنصر او نیست ، بنابراین او چیزهای زیادی را پرسید ، از پرسیدن سوالات کاملاً حرفه ای ، بلکه بیشتر آماتوری دریغ نکرد ، که جذابیت بیشتری به او داد. ایلدار کاملاً با وظیفه خود کنار آمد ، کار با او آسان و سرگرم کننده بود.
همچنین لحظات چشمگیری در پروژه وجود داشت که شرکت کنندگان به انتقاد گوش می دادند ، ناراحت بودند و حتی در پشت صحنه گریه می کردند. طراحان طراح و مربیان نیز نگران بودند ، کسی ناراحت بود ، کسی عصبانی بود ، شور و اشتیاق در اوج بود ، اما من و ایلدار به بهترین شکل ممکن اوضاع را نرم کردیم. این هنوز یک رقابت جدی است ، یک رقابت بین هنرمندان ، یک مبارزه واقعی ، و بیش از همه بچه ها باید آن را از نظر روانی تحمل کنند.
حرفه ای به عنوان یک رقصنده باله فقط نمایش ، گل و تشویق ایستاده نیست – بیش از همه ، کار زیادی است. و در این پروژه ، شرکت کنندگان توانستند تا حد ممکن خود را بیان کنند. به هر حال همه آنها هنرمندان حرفه ای هستند که در تئاترهای حرفه ای کار می کنند. و هیئت منصفه با آنها به عنوان هنرمندان مستقر رفتار می کند. حتی کسانی که در خارج از رقابت شرکت کردند ، این مسئله را پذیرفتند – هر یک مسئولیت خود را به دوش کشیدند.
بنابراین شرکت در پروژه باله بولشوی برای همه شرکت کنندگان یک تجربه بزرگ و دور جدیدی در حرفه آنها است. فرصتی عالی برای شناخته شدن خود در سراسر روسیه. از این گذشته ، “باله بولشوی” از کانال فدرال “فرهنگ” پخش می شود که به لطف آن مخاطبان آنها را می شناسند و فکر می کنم آنها را دوست خواهند داشت.
ایلدار عبدرازاکوف: “فرهنگ همان چیزی است که جهان را در عصر فاجعه نگه می دارد”
– سوتلانا ، جشنواره «دیاگیلف. PS ”، که باله هایی را با مشارکت شما ارائه داد ، که بسیار کم در روسیه اجرا می شود. در یک عصر ، شما دو نقش متفاوت در دو نمایش یک نفره بازی کردید. چگونه توانسته اید در این مدت کوتاه از یک تصویر به تصویر دیگر بروید؟
– می توانم بگویم که من خیلی راحت سوییچ می کنم و یادداشت می کنم که آن را دوست دارم. تقریباً در همه اجراها ، حالت قهرمانان می تواند بلافاصله تغییر کند – از روحی پر از عشق به پوچی کامل. از اشتیاقهای زمینی تا بی کرات بودن جهان دیگر. بنابراین تغییر مکرر برای یک هنرمند حرفه ای یک امر عادی است.
نکته دیگر این است که اجراهایی که در سن پترزبورگ در “دیاگیلف” ارائه دادیم. PS “-” مثل نفس کشیدن “به موسیقی هندل و” گابریل شانل “به موسیقی ایلیا دموتسکی – نه تنها از نظر خلق و خوی ، بلکه از نظر انرژی ، سبک ، جو و تنظیم رقص نیز متفاوت است. در اینجا مشکل خاصی وجود دارد ، اما این برای من اولین تجربه یک شب اجرای باله از طراحان رقص مختلف نیست. من آن را دوست دارم و از همه مهمتر ، مردم به آن علاقه مند هستند. پروژه جدید ما Modanse برای مخاطبان متفاوت ، برای سلیقه ها و علایق متفاوت طراحی شده است. اینها دو کار جدی بزرگ هستند و من دوست دارم آنها را انجام دهم.
سوتلانا زاخاروا در جشنواره «دیاگیلف. متن پست “در سن پترزبورگ
– از نقش گابریل شانل برای ما بگویید. آیا تصور شما از او به عنوان یک چهره مشهور که مورد تحسین همه جهان است تغییری ایجاد کرده است؟
– هنگامی که تهیه کننده با پیشنهادی برای ایجاد یک باله اختصاص داده شده به زندگی و کار گابریل شانل به من آمد ، من بلافاصله موافقت کردم و خیلی زود وارد مطالعه زندگی این زن بزرگ شدم. من این نقش را جدی گرفتم. من می خواستم به دنیای او نفوذ کنم ، تا آنجا که ممکن است در مورد او بیاموزم ، مادمازل کوکو را با تمام درد ، آسیب پذیری ، آزادی ، ناامیدی ، عشق ، جلسات ، فراق و تنهایی درک کنم. من هرچه در مورد او می یافتم خواندم ، فیلمهای داستانی و مستند زیادی تماشا کردم ، عکسها را مطالعه کردم ، خاطرات دوستانش را خواندم: پیکاسو ، کوکتو ، استراوینسکی ، باکست.
– آیا موفق شدید به شباهت هایی با شخصیت اصلی برسید؟
– بسیاری از افراد در مورد شباهت های من و شانل صحبت می کنند ، اما هیچ شباهتی بین ما وجود ندارد. ما کاملاً متفاوت هستیم و داستان های زندگی ما متفاوت است و شخصیت ما متفاوت است. مردم دوست دارند نقاط مشترک را پیدا کنند و آنها آن را پیدا می کنند ، زیرا در صحنه به حالت مطلوب ، حالت و شباهت تصویر می رسم. من مجبور شدم خیلی روی این موضوع کار کنم. جستجو کنید ، امتحان کنید. شانل بلافاصله داده نشد. معلوم شد که او یک زن لجباز است. اما این جستجو همچنین هنر ، تخیل ، هر بار تلاش جدید است. این مربوط به هر عملکردی است – جستجو برای یک تصویر ، خلق و خوی ، توسعه آنها. کار بی پایان روی خودت.
تئاتر بولشوی در حال آماده سازی برای یک نمایش غیرمعمول است
– چه کسی می تواند برای شما مرجع باشد؟
– من نه به اندازه اعمال انسان تحسین می شوم. وقتی در یک لحظه حساس ، شخصی گم نمی شود ، بلکه برعکس ، کاری را جمع می کند که فراتر از توان انسانی اوست. ماجرا را به یاد بیاورید وقتی خلبان دامیر یوسوپوف هواپیما را در زمین ذرت فرود آورد. ما در همان جایزه با او به پایان رسیدیم – یک فرد کاملاً معمولی ، اما او یک قهرمان است ، صدها زندگی را نجات داد.
و نمونه های زیادی از این دست ، نه تنها قهرمانانه ، بلکه خلاقانه نیز وجود دارد: کسی موسیقی درخشان نوشت ، کسی موسیقی درخشان اجرا کرد و این افراد چنین لحظاتی را به ما هدیه دادند که احساسات از آن جمع می شود. من کودکی را می بینم که شعرها را با احساس می خواند یا مجری جوانی که همه را با استعداد خود روشن می کند و این باعث خوشحالی من نیز می شود. افرادی با نیازهای ویژه که زندگی خود را ضروری ، جالب و غنی می کنند … چنین داستان هایی باعث بروز احساسات درخشان در من می شود.
جنت آرلت ، کانال تلویزیونی فرهنگ