تیمت عثمان، نوازنده، میگوید که گروههای گرمکن مانند گروههای راک هستند و قبل از بررسی صدا، چای را در اتاق رختکن خود تعمیر میکنند. طول عمر طبیعی آنها کوتاه است. آنها تمایل به جرقه زدن، احتراق و فروپاشی دارند. این داستانی به قدمت زمان است. آنها ممکن است در حال خواندن از روی یک فیلمنامه باشند.
او می گوید: «هر گروه. «هر گروه بازیگری. همه آنها احساس می کنند که دارند کاری تازه و جدید انجام می دهند. اما مثل یک تراژدی یونانی است. همیشه غرور است، و شما همیشه زیاده روی می کنید و فکر می کنید بهتر از خودتان هستید. همیشه همین داستان است. و همیشه ایکاروس لعنتی است.»
عثمان این را به عنوان نوازنده باس در Suede تجربه کرده است، گروهی که او در اواخر دهه 80 با دوست مدرسه اش برت اندرسون تأسیس کرد. حالا او آن را نیز در قالب رمانی درباره بازیگران کودک ستاره دار در لندن الیزابتی نوشته است. او میگوید این کتابی درباره عملکرد است، زیرا موضوع او را مجذوب خود میکند. همه اجرا می کنند، چه روی صحنه باشند و چه نباشند. آنها ممکن است نقش یک ستاره راک، یک کارمند اداری، یک راننده ون، یک نویسنده را ایفا کنند. و اگر آنها نقش را به اندازه کافی خوب بازی کنند، چه کسی می تواند بگوید که این درست نیست؟
ما در بالهای آکادمی O2 بریستول، در انتهای آخرین تور Suede در بریتانیا، ملاقات میکنیم. عثمان به طرز چشمگیری قد بلندی دارد و اتاق به طرز طنزآمیزی کوچک است، اما این دنیایی است که او می شناسد. خانه اش برای 90 دقیقه آینده. او توضیح می دهد که تئاتر ارواح تا حدی در جاده نوشته شده است. «تور برای نوشتن کاملاً درخشان است. مردم همیشه می گویند: “چگونه برای انجام هر دو زمان پیدا می کنید؟” اما من تا ساعت نه شب کار را شروع نمی کنم – بقیه روز در هتل یا در مکان هایی مانند این نشسته ام. جز نوشتن چیکار کنم؟»
ایده اصلی او این بود که داستان یک گروه موسیقی را بچرخاند – به ویژه Sex Pistols – که در قرن شانزدهم در انگلستان اتفاق میافتد، اما این کار بیش از حد حیلهگر و بسیار نازک به نظر میرسید. سپس او یک مستند بیبیسی به نام «ربودهشده» را دید که درباره کودکانی بود که از خیابانهای لندن الیزابتی برای اجرا در تئاتر بلکفریرز ربوده شدند و قطعات گمشده در جای خود قرار گرفتند. بیشتر شخصیتهای او پسران بلکفریرز واقعی بودند، سرگرمکنندههای زمان اصلی آنها. عثمان توضیح می دهد: «تقریباً همه لندنی ها به تئاتر می رفتند. «بنابراین این بچهها به همان اندازه که میتوانی مشهور بودند، بدون اینکه بزرگزاده باشند، در عین حال پستترین بچهها و کاملاً مطرود بودند. بازیگران و فاحشه ها. این دو اصطلاح مترادف بودند.»
این یک رمان بسیار عالی است – آشوب زده و فراوان، پر از زندگی روشن و کثیف. تئاتر ارواح بین زاغهها و قصرها، خیابانها و پشت بامها صدا میزند و ملکه الیزابت را با گالری کلاهبرداران کلاهبردار به داخل میکشد. قهرمان عثمان شای است، یک پرنده پرست فراری از جزیره سگ ها که با ستاره بچه جیوه نونسوچ ارتباط برقرار می کند. اما همبازی واقعی عثمان خود شهر لندن است که در سوپی از دود و عرق خورش می پزد. بازیکنان مشتاق فرار، همراهی و پناهگاه هستند. تئاتر پناهگاه آنهاست، گرچه اینجا هم دریچه هایی وجود دارد.
Nonesuch در یک نقطه می گوید: «صحنه تنها جایی است که همه چیز در آن معنا پیدا می کند. عثمان همدردی می کند. او در هیواردز هیث در غرب ساسکس بزرگ شد و به سختی می توانست صبر کند تا آنجا را ترک کند. از زمانی که به یاد می آورد، رویای نواختن در یک گروه را داشت. “پس این همیشه در ذهن من بود. این راه خروج بود. اگر از سهام پایینتر آمدهاید، یا ورزش است یا هنر – اینها تنها راههای فرار شما هستند. و من غیر از برادرم ناهماهنگ ترین فرد تمام دوران هستم، بنابراین همیشه قرار بود هنر باشد.»
من از ایده پسران عثمان، مت و ریچارد، در حومههای غمانگیز انگلیسی خوشم میآید، که هرکدام برای فرار پاک خود نقشه میکشند. با بهره مندی از آینده نگری، همه چیز به خوبی انجام شد. مت عاشق گلم دهه 1970 و ایندی دهه 80 بود و یکی از بهترین گروه های دهه 90 را تشکیل داد. ریچارد، سه سال جوانتر، از برنامههای تلویزیونی قبل از آبخیز در زمان اول هیجانزده بود و بعداً بهعنوان یکی از مجریان فیلم بیمعنا و نویسنده رمانهای پرفروش پنجشنبه باشگاه قتل به شهرت رسید. خواهر و برادرها از همان اتاق نشیمن به راه افتادند. به نظر می رسد آنها در سیارات مختلف فرود آمده اند.
عثمان شانه بالا می اندازد. “بزرگترین تفاوت بین دنیای من و دنیای او این است که ریک علاقه ای به سرد بودن ندارد. و او هرگز نداشته است – این کاملاً چشمگیر است. در 15 سالگی برای یک مجله گلف می نوشت. او عاشق تلویزیون شنبه شب است. او عاشق مورچه و دسامبر است. او Busted را دوست دارد. او نمی خواهد مارتین اسکورسیزی باشد. و من برای آن احترام زیادی قائلم.» شانه بالا انداختن دیگر. “یعنی من 55 ساله هستم. چیزی غیرقابل وقار در مورد 55 سالگی و نگرانی وجود دارد که آیا چیزی جالب است یا نه. متأسفانه در 40 سال نوازندگی ساخته شده است.»
Suede در سال 2003 از هم جدا شد و در سال 2010 دوباره شکل گرفت. اما این وقفه سخت بود. سقوط ایکاروس او بود. هر گروهی از هم می پاشد. هر بار یک شوک است. عثمان در مدت شش ماه بودجه اش تمام شد و مجبور شد هر کاری را که پیشنهاد می شد بپذیرد (شیفت کاری در آمازون؛ کار در یک شرکت مسافرتی اینترنتی). او میگوید که دوران تلخی بود، اما باعث شد که او بنویسد. من همیشه فکر میکردم که موسیقی – حضور در یک گروه – اوج وجود انسان به نظر میرسد. اما هر چه سنم بالاتر می رود، اهمیت کتاب بیشتر می شود.»
اولین رمان او در سال 2020، ویرانه ها، اولین رمان کلاسیک شما بود: داستان یک ستاره راک محکوم به فنا و برادر دوقلوی گوشه نشین او. هدف او از The Ghost Theater نوشتن چیزی جاه طلبانه تر بود. بنابراین او داستان مجلل الیزابتی خود را در مورد قدرت و کلاس، عملکرد و سیال بودن جنسیت در سر می پروراند، اما متوجه شد که آنقدرها هم از خانه دور نشده است. او داستانی شخصی گرفته بود که شباهتی به The Ruins نداشت و آن را لباس های دورهمی پوشاند.