‘بداون مولوی، مادر پنجمین فرزند برایان جونز، میگوید که یک کاتولیک بودم، «من خیلی ممانعت میکردم. او به نوعی این را از من بیرون کشید – از بدنم و کاری که می توانستم انجام دهم شرمنده نباشد. او بسیار بسیار سکسی بود. آره راه عشق ورزی اش سیری ناپذیر بود. او به من احساس شگفت انگیزی داد. او به من احساس دوست داشتن و خاص بودن داد. او یک معلم شگفت انگیز در مورد نحوه عشق ورزی با یک زن بود.»
بیوگرافی نیک برومفیلد از رولینگ استون که جسد 27 ساله ای که توسط مواد مخدر و مشروبات الکلی ویران شده بود از استخرش در 3 ژوئیه 1969 بیرون کشیده شد، زمانی که داستان زندگی خود را از طریق زنانی که او را دوست داشتند – و آنها که او را دوست داشتند، تعریف می کند، در بهترین حالت است. حداقل به طور موقت، دوست داشتنی.
پس از اینکه والدین تنگ بند او این مرد مو دراز، عاشق جاز و به ظاهر فاسد را از خانه خانوادگی در چلتنهام بیرون کردند، جونز خزه جمع آوری نکرد. او روشی را ایجاد کرد که به موجب آن یک زن را اغوا میکرد، با او و والدینش نقل مکان میکرد، دومی را مجذوب خود میکرد، اولی را باردار میکرد و سپس میدوید و قلبهای شکسته و فرزندان بیپدر را در پی او باقی میگذاشت. برومفیلد تخمین می زند که جونز این کار را پنج بار در اوایل دهه 60 انجام داد.
لیندا لارنس، که وقتی او 15 ساله بود و او 20 ساله بود، او را ملاقات کرد، اوج شهوانی را به یاد میآورد، اما کمدون را نیز به یاد میآورد. او می گوید: «ما نسل عشق بودیم. سالها پس از اینکه او و پسرشان جولیان را ترک کرد، او به درب خانهاش آمد و به دنبال پول کمی از رولینگ استون معروف بود تا آنها را بر سر او بگذارد.
در داخل، جونز و بازیگر جدیدش، دختر دهه 60 و بازیگر آنیتا پالنبرگ، در اولین دردسرهای رابطه خود بودند. جونز به جای اینکه به لیندا پول بدهد یا حتی اجازه دهد او وارد خانه شود، مانند آنیتا به او خندید. زمانی که او شروع به حلق آویز شدن با او کرد [Anita]شاهزاده استاش کلوسوفسکی دی رولا، دوست جونز، میگوید، طرف تاریک او آشکار شد، که نام بعید او، با دو اشاره آشکار به مواد مخدر، عجیب به نظر میرسد.
فولکر شلوندورف، کارگردان فیلم، که در فیلم A Degree of Murder در سال 1967 پالنبرگ را انتخاب کرد و به جونز اجازه داد تا موسیقی تصادفی آن را بنویسد، میگوید: «آنیتا روی شعلهها نفت میگذاشت. آنها با زدن نوشیدنی های دیگران و درگیری با یکدیگر برانگیخته شدند. شلوندورف میگوید: «من حدس میزنم که آنها از این دعواها هیجانات جنسی و یا شهوانی زیادی به دست آوردند.
یکی از عکسهای آن زمان، برایان و آنیتا را در مدلهای موی مشابه و زیبایی لاغر نشان میدهد، او در لباس نازیها با بازوبند صلیب شکسته، مانند شاهزاده هری نمونه اولیه. به نظر میرسد این تصویر، عنصر شوم دهه 60 در نوسان را خلاصه میکند: نه به اندازه آزادی آن، که خودباوری، ظلم و سیاست تیرهروانه آن.
جونز حداقل قدرت ظاهری خود را داشت. در کن برای نمایش فیلم، پالنبرگ در اتاق هتل جونز از خواب بیدار شد، به راهرو رفت و بعداً توسط شلوندورف در تخت کیت ریچاردز پیدا شد. او به یاد ماندنی ترین نقش خود را در مهمانی نوازندگان غلتشی و محارم استونز به دست آورد.
در آن تابستان 1967، جونز قبلاً یک ستاره در حال سقوط بود. درست است، این عشق و علاقه او به موسیقی بلوز آفریقایی آمریکایی بود که استونز را خاص کرد. بازسازی او از Muddy Waters، Robert Johnson و Howlin’ Wolf صدایی تند به آنها داد که مثلاً بیتلز هرگز نمی توانست آن را تقریب کند. هنگامی که استونز در ایالات متحده بازی می کرد و در برنامه های تلویزیونی با هاولین ولف ظاهر می شد، این هربرت های سفیدپوست لندنی برای اولین بار بسیاری از آمریکایی ها را با بلوز آشنا کردند. برای این، حداقل، جونز سزاوار تحسین است.
همانطور که برومفیلد اشاره میکند، اندرو لوگ اولدهام، مدیر استونز، متوجه شد که میک جگر و ریچاردز میتوانند گروه را به کارخانهای موفق تبدیل کنند – و جونز، که آهنگ نمینوشت، قابل مصرف بود. یکی از عاشقان جونز، بازیگر زوزو، به برومفیلد میگوید که جونز از روشی که گروه در حال دور شدن از بلوز است متنفر است. او گفت: “میک و کیث در حال نوشتن چیزهای مزخرفی هستند و من نمی توانم آن را تحمل کنم.” این مبتذل، افتضاح و ناهماهنگ است.»
یکی دیگر از عاشقان او، ماریان فیتفول، جونز را درک کرد. عدم عزت نفس او با خلاقیت جگر و ریچاردز با اعتماد به نفس بدتر شد. او به طور فزاینده ای نسبت به استعدادهای خود تردید داشت. او دوباره به اسکاچ و کوکاکولا، داونرز و الاسدی روی آورد و به دنبال کمک در چیزهایی بود که همانطور که درامر چارلی واتس میگوید، او نه از نظر جسمی و نه از نظر ذهنی آنقدر سخت بود که بتواند از عهده آن برآید.