‘Tاو چیزی است که من آماده صحبت کردن در مورد آن هستم. “من همدردی نمیخواهم – از تجربهای که من را به این نقطه رسانده است سپاسگزارم.”
این نوازنده 39 ساله که مثلثی را روی یک نیمکت سیمانی با یک تکه گچ سفید که از صخره پشت سر افتاده است خراش می دهد، در حالی که دهه پر فراز و نشیب خود را که شامل اعتیاد، غم و اندوه و اعتیاد است، می گوید صریح و در عین حال خوش خلق است. ورشکستگی همهی اینها روایتی از The Night Safari، اولین موسیقی جدید او از سال 2012 را تشکیل میدهد. انتشار آن همچنین نشاندهنده 20 سال از اولین آلبوم او، Lycanthropy است، تلاقی بین ویولا فولک و پاپ الکترونیکی که کاملاً در تضاد با موسیقی مستقل بود. زمانی که لباسهای خانگی و تمایلات جنسی مبهم او از آن همه پسرهای شلوار جین تنگ بود. این هنرمندی بود که عادت داشت در آن جا نیفتد.
پاتریک اپس جوان شخصیت «گرگ» را به عنوان دفاعی در برابر قلدرهای حیاط مدرسه پذیرفته بود، اختراعی دوباره که آهنگهای Lycanthropy را که بسیاری از آنها در آن سالهای پرخطر نوجوانی سرودهاند، درباره انعطافپذیری خود، بقای سوء استفاده و جذابیت خطرناک لندن آگاه میکرد. این یک رکورد زودرس و در عین حال صمیمانه بود که طرفداران فداکار ولف را برانگیخت، اما حاوی اشاره ای از سقوطی بود که قرار بود بیاید. در مورد Lycanthropy شعار این است: “من این کار را به تنهایی انجام خواهم داد، قهرمان خودت باش، نجات دهنده خودت باش.” من متوجه شدم که اگر بعداً این منطق را اعمال کنید چه اتفاقی می افتد – زندگی به پایان می رسد.
بعد از Wind in the Wires در سال 2005، یک ادای احترام عاشقانه به فرار به ساحل وحشی کورنیش، سومین رکورد Wolf، The Magic Position، اولین کار او برای یک لیبل بزرگ، آغاز سفری بود که جریان اصلی پاپ را در بر گرفت، اما منجر به از دست دادن تمام حس او شد. از هویت هنری او مدیریت و افراد A&R تبدیل به “شخصیت های اقتدار” شدند که در بینش او دخالت کردند، به خصوص در آلبوم Lupercalia در سال 2011: “شما رنگ های اصلی خود را از دست می دهید.” «اگر الان به لوپرکالیا فکر کنم، مثل دستهای دور گردنم است.»
وقتی که ولف با تمرکز رسانه ها بر جنسیت و ظاهر او “از لحاظ روحی خسته” شد، ایستادگی تبدیل به یک نفرین شد. او به خاطر میآورد: «من زمان زیادی را صرف این کردم که «به این آلبومی که ساختهام نگاه کن» و بقیه گفتند: «شعلهور!»». اما من اینگونه به نظر می رسیدم. جنسیت من همان چیزی بود که بودم.» مجموعه Sundark و Riverlight در سال 2012، در تلاش برای پایان دادن به آنچه او «دلقکسازی» هویت خود توسط رسانهها میخواند، بازسازی عامیانهای از دیسکوگرافی او بود که او معتقد بود ممکن است یک آواز قو خلاقانه باشد. فکر کردم: پاتریک ولف تمام شد، شما را در آگهی های ترحیم می بینم. خوشبختانه این اتفاق نیفتاد.»
در طول یک دهه بعد، ولف به دلیل مسمومیت رابطهاش با صنعت موسیقی و اعتیاد طولانیمدت به الکل و مواد مخدر، «عاشق حرفهی من شد». او “تفکر جادویی” را اتخاذ کرد تا زندگی خود را به مسیر اصلی بازگرداند، از Dungeness دیدن کرد تا یک بطری جین را بشکند و به دریا بیندازد، حتی یک جن گیر را برای پاکسازی استودیوی خود به کار گرفت. او اصرار دارد که این رفتار «راک اند رول» نبود، بلکه توهم و ناامیدی بود. “من دنیای ارواح را به خاطر این واقعیت که الکلی و معتاد بودم سرزنش کردم.” او به افکار نادرست خود می خندد. “فقط به یک جلسه بروید و در مورد آنچه در حال وقوع است صحبت کنید!”
بحث زیادی وجود داشت. در سال 2015 تشخیص داده شد که مادرش به سرطان مبتلا شده است و در همان ماه در سفری که برای بازدید از ویلای ایتالیایی آهنگساز پوچینی داشت، ولف در یک ضربه و فرار به شدت مجروح شد. ولف میگوید: «ظاهراً غرق در خون بلند شدم و گفتم: «بیا به ساحل برویم!» او برای مدتی قادر به راه رفتن نبود. این کائنات بود که می گفت، “آهسته، مادرت مریض است، تو لعنتی.” همه چیز مرا تعقیب می کرد.» قرار بود بدتر شود.
در سال 2017 او به عنوان بخشی از تسویه حساب با مقامات مالیاتی ورشکست شد، که مصادف شد با ورود او به بهبودی برای اولین بار. راه رسیدن به هوشیاری دشوار بود: او پس از مرگ مادرش در سال 2018 عود کرد و در نهایت سه سال پیش نوشیدن الکل را ترک کرد. او به آپارتمانی در یک بلوک برج لویشم نقل مکان کرد و استودیوی خود را با توجه دقیق به جزئیات راهاندازی کرد تا رنگ مناسبی برای کتابهای غزل پیدا کند. با این حال، ایده ساخت موسیقی غیرممکن بود. او می گوید: «برای مدت طولانی، تنها چیزی که می خواستم سکوت بود. «اگر یکی از دوستان به پاتریک ولف اشاره میکرد، میلرزیدم، احساس میکردم که از کل پروژه جدا شدهام. من آنجا نبودم زیرا مدت زیادی مست بودم.»
این پیشرفت زمانی اتفاق افتاد که او به فراتر از مرزهای لندن سفر کرد که می توانست از پنجره طبقه هشتم خود به سمت دریا ببیند. از زمان ورشکستگی او، سواحل کنت به مکانی برای بهبودی تبدیل شده بود. حالا تبدیل به یک الهام شد. هنگامی که قرنطینه به پایان رسید، ولف لندن را به مقصد یک خانه تراس در نزدیکی دریا ترک کرد، استودیوی خود را در سوله باغ راه اندازی کرد و یک پاترئون را به عنوان منبع درآمد و وسیله ای برای برقراری ارتباط مجدد با کار قبلی و طرفداران فداکار خود راه اندازی کرد. او هر روز در امتداد ساحل به سمت یک سایت صنعتی متروکه می دوید که هر چند عجیب به نظر برسد، «اولین جایی بود که احساس می کرد خانه بود».
اکنون که توسط طبیعت احیا شده است، الهام بخش برخی از اشعار خوش بینانه Enter the Day است، آهنگ پایانی یک EP که تنوع صوتی Lycanthropy را به روز می کند و Wolf را در بهترین فرم آوازی زندگی خود قرار می دهد. این اعتماد به نفس در بیان داستان دهه فاجعه و بهبودی او ناشی از “هیجان” ولف در کار به تنهایی با همان سازهایی بود که در دو آلبوم اول خود استفاده کرد. او میگوید: «من دوباره با حرفهام ارتباط برقرار کردم – این همان روشی بود که در 14 سالگی شروع کردم، فقط با چهار آهنگم.
با بازگشت به ریشههای DIY خود، او اکنون روزهای خود را با Patreon و شرکت ضبط Apport خود میگذراند، لباسهایی طراحی میکند و سعی میکند با TikTok از خود بپرسد که درک جارمن چگونه میتواند از آن استفاده کند. وقتی کار نمی کنید، زندگی اکنون در مورد کاوش در ساحل کنت، سفالگری در باغ و سایر “چیزهای صلح آمیز” است. با نزدیک شدن به تولد 40 سالگی او در ماه ژوئن، ولف به نظر می رسد بسیار بیشتر از سال هایی که برای موفقیت پاپ گذرانده بود، مستقرتر است.
او تصدیق می کند که در آن زمان کجا اشتباه کرده است. او میگوید: «اشتیاق زیاد برای شهرت از آسیبهای حلنشده ناشی میشود. “اکنون من آن را درمان کردم، نمی توانم به چیز بدتری فکر کنم. من زمانی برای اشتیاق وجودی ندارم – این بخشی از جوان بودن است، ناراحتی از جایی که هستید و اشتیاق برای بودن در جای دیگری.» او در برابر خورشیدی که از امواج میتابد خیره میشود: «اکنون دقیقاً میدانم که نمیخواهم باشم یا چه کار کنم.»