زود بیدار یا دراز کشیده؟ سخت و رهبانی به نظر می رسد، اما من ساعت 4 صبح بیدار می شوم، مهم نیست چه باشد. حدود 15 سال پیش، قبل از هوشیاری، هر شب تا ساعت 8 صبح بیرون می ماندم. حالا من پیر و هوشیارم.
گرسنه؟ آره. من یک صبحانه مسخره و آزاردهنده سالم درست می کنم. به نظر می رسد بزرگترین کلیشه گیاهخواری باشد، اما من شاتون قرمز، کلم بروکلی، موز، پرتقال، زنجبیل تازه، زردچوبه و هر توت دیگری که دارم را در یک اسموتی غول پیکر که در یخچال می نشیند و تا صبح مرا می بیند، ترکیب می کنم.
بعد چی؟ من با وسواس شروع به مرور اخبار می کنم: نیویورک تایمز، واشنگتن پستبی بی سی، نگهبان و مجله ی وال استریت فقط برای اینکه درک کنیم که ایالات متحده دست راستی کمی کمتر در حال انجام چه کاری است.
ورزش یکشنبه؟ بعد از اینکه هوشیار شدم به لس آنجلس نقل مکان کردم. یکی از جنبه های عجیب پیرمرد هوشیار بودن این است که نمی توانم آخرین باری که با طلوع خورشید از خواب بیدار شدم را به یاد بیاورم. حدود ساعت 6:30 صبح، برای پیاده روی در اطراف پارک گریفیث می روم.
دوستان و خانواده؟ من خانواده زیادی ندارم تنها خانواده ای که من دارم در فاصله 3000 مایلی در ساحل شرقی زندگی می کنند، بنابراین در بهترین حالت سالی یک بار آنها را می بینم. من ساعت 9 صبح برمی گردم و روی موسیقی کار می کنم زیرا چیز دیگری که به طرز مضحکی آزارم می دهد این است: من هرگز یک روز مرخصی نمی گیرم.
وقت ناهار؟ معمولا ماکارونی گیاهی با گردو و کیمچی. بعد، بعد از ظهر، تمیز می کنم، که به طرز عجیبی دوستش دارم. وقتی بزرگ شدم، مادرم خانه های مردم را تمیز می کرد تا پول بیشتری به دست آورد و من کمک می کردم. اگر موسیقی کار نمی کند، من همیشه می توانم به آن برگردم.
یکشنبه استراحت؟ شاید کتاب بخوانید، شام درست کنید، نمایش جان الیور را تماشا کنید.
کنسرت های یکشنبه؟ من هر کاری می کنم تا از تور دوری کنم. من از فرودگاه ها متنفرم و از هتل ها متنفرم. آخرین تورم، من عمداً به پیادهروی در پارک گریفیث رفتم تا مار زنگی گزیده شوم، تا بتوانم همه چیز را به تعویق بیندازم!
آلبوم جدید موبی، Resound NYC، در 12 می منتشر می شود