آلبرت هاموند جونیور: “جهان زمانی حرکت کرد که استروک ها همه با هم بودند” | سکته ها

Category: اخبار روز موسیقی

آلیبرت هاموند جونیور در حیاط خلوت خود در لس آنجلس ایستاده است و با من تلفنی صحبت می کند. «می‌خواهی دوربین روشن باشد؟» او می پرسد. “خوب. من آن را دوست ندارم، اما بیایید آن را انجام دهیم.» او موبایل خود را پایین نگه می دارد، بنابراین صورتش کشیده است. موهای مجعد او خیس و پشمالو است، یک هاله پرچین. من او را تماشا می کنم که بین بیرون و داخل حرکت می کند (“برای فکر کردن به سرعت نیاز دارم”)، نور خورشید چشمک می زند. ساعت حدود 9 صبح است. هاموند جونیور به دنبال چند پرتو است، بنابراین او همچنان صورت خود را به سمت بالا بلند می کند و شانه هایش را در معرض دید قرار می دهد. افشای کامل – و برخی از خوانندگان ممکن است نیاز به نشستن برای این کار داشته باشند – او بالاترین سطح خود را دارد.

با توجه به اینکه هاموند جونیور به‌عنوان گیتاریست گروه Strokes، معمولاً با زرق و برق مرکز شهر نیویورک همراه است، با یک عادت به مواد مخدر جا افتاده و یک زندگی اجتماعی تمام شبانه با شلوار تنگ، این تجسم در ساحل غربی ممکن است به عنوان یک شوک اما هیچ کس همان طور باقی نمی ماند، علی رغم آنچه که طرفداران ممکن است بخواهند. و او بی احساس نرفته است. در یک لحظه، به او اذیت می‌کنم که صبحانه‌اش بسیار LA است (او فرنی پولنتا شیرین با شیر بادام و توت‌های تازه می‌خورد)، و او جواب می‌دهد: «منظورت این است که LA عالی، سالم و عالی است؟» وقتی فکر می‌کند شما آشکار هستید، می‌تواند تند باشد. با این حال، عمدتاً او خونگرم است، کاملاً جدی است. متفکر.

ما در مورد آلبوم انفرادی جدید او صحبت می کنیم، ملودی ها در وقفه، پنجمین او که تقریباً بلافاصله پس از آخرین کارش شروع کرد، فرانسیس ترابل (2018). آن آلبوم پرمحتوا و شاد فقط 36 دقیقه طول کشید و الهام گرفته از دوقلوی او بود که قبل از تولد هر دو در یک سقط جنین درگذشت. ملودی ها در وقفه بسیار طولانی تر است، یک آلبوم دوتایی که دارای 19 آهنگ خوش آهنگ و متنوع است، برخی از آنها با چند قلاب. آنها حوادث کوچکی را که ظاهراً از زندگی هاموند جونیور است، می‌گیرند و آن‌ها را به شکل‌های بی‌نظیر و در عین حال جهانی می‌پیچانند. یک قوس مبهم وجود دارد، از زندگی مجردی گرفته تا پدر شدن تا چیزهای الهام‌بخش‌تر، اما مشخص نیست.

خود هاموند جونیور قاطعانه غیر اختصاصی است. او سخنور خوبی است، اما نمی‌خواهد خیلی چیزها را تقدیم کند. صادقانه بگویم، او می گوید، موسیقی، به جای کلمات، چیز اوست. او همیشه در ذهنش موسیقی می شنود. او می‌گوید: «ملودی‌ها چیزی هستند که مرا روشن می‌کنند. و برای من، موسیقی فقط ثابت است. من همیشه می نویسم، متوقف نمی شود. یادداشت‌های صوتی کوچک، من گیتار را برمی‌دارم… همه‌اش تکه‌ای است. من حتی چنین موسیقی هایی را به صورت تکه تکه می شنوم. گاهی اوقات نمی‌توانم یک خط ملودی را خیلی طولانی انجام دهم، زیرا مغزم نمی‌تواند آن را بشنود.» تمرکز و اتصال همه چیز به او سخت است، بنابراین آهنگ های او ممکن است کمی طول بکشد.

همچنین، وقتی نوبت به شعر می‌رسد، او می‌تواند گیر کند: “من همیشه کلمات یک آهنگ را نمی‌شنوم.” بنابراین، این بار، او با خواننده، ترانه سرا و شاعر کانادایی Simon Wilcox (با وجود نام، او یک زن است) کار کرد تا کلمات را پیدا کند. در طول کووید، توسط یک دوست مشترک، او پوشه ای از حدود 30 آهنگ را به ویلکاکس فرستاد که به جز کلمات، کاملاً کامل شده بود. آنها شخصاً ملاقات نکردند، اما ساعت های طولانی تلفنی درباره زندگی خود، “سایه ها و شرم” صحبت کردند. این یک تجربه عمیق برای او بود. “اینطور باز بودن و آنقدر آسیب پذیر بودن با کسی – ببین، این باعث گریه ام شده است! او با چشمانش می‌گوید: «این ربطی به رکورد ندارد، فقط داشتن چنین تجربه‌ای با یک انسان دیگر بسیار قدرتمند است.»

Strokes در پشت صحنه فیلمور، سانفرانسیسکو در سال 2011. از چپ: فابریزیو مورتی، هاموند، نیک والنسی، جولیان کازابلانکا و نیکولای فریچر.
Strokes در پشت صحنه فیلمور، سانفرانسیسکو در سال 2011. از چپ: فابریزیو مورتی، آلبرت هموند جونیور، نیک والنسی، جولیان کازابلانکا و نیکولای فریچر. عکس: MediaPunch Inc/Alamy

پس از هر مکالمه، ویلکاکس می رفت، اشعار را روی ماشین تحریر خود می نوشت، آنها را در پاکتی می گذاشت، به محل زندگی هاموند جونیور می رفت و آنها را در صندوق نامه خود می فرستاد. فقط یک نسخه، بدون کپی. یک چیز گرانبها و کاری که او انجام داد، به گفته هاموند جونیور، به طرز عجیبی این بود که اشعار را بیشتر “او” صدا کرد. آنها بسیار اهل گفتگو هستند. ویلکاکس چیزی را که به او می‌گفت، می‌گرفت و از آن برای ساختن یک غزل استفاده می‌کرد. او موسیقی او را داشت و به عبارت او ادامه می داد.

نتایج او را شگفت زده کرد: “بعضی وقت ها انگار داشت برای من پیام می فرستاد.” به Dead Air زیبا فکر می‌کنم: «فکر می‌کردم باید جایی باشم، این‌جا یا آن‌جا… اعصابم را آرام کن: صبح، بیدار شوم و پیراهنی بپوشم، حتی اگر جایی برای رفتن ندارم…» گاه به گاه، اما اشاره کرد.

بعداً با ویلکاکس تلفنی صحبت می کنم. او لذت بخش است: می توانم تصور کنم که گفتگوی طولانی با او آسان است. او گفتگوهای تلفنی خود با هاموند جونیور را عمیقاً صمیمی و در عین حال تقریباً «تخیلی» توصیف می‌کند و پس از آن، این کلمات از دست او روی کاغذ رفت، «آنها می‌خواستند وارد آن صندوق پستی عجیب و غریب شوند». این او بود که پیشنهاد کرد که آنها ملاقات نکردند، اگرچه اکنون ملاقات کرده اند، “و او احساس می کرد یک دوست قدیمی است”. او در گذشته مشکلات روانی داشته است، «و اگر می‌توانستید به من بگویید وقتی 15 ساله بودم، یا زمانی که در یک بیمارستان روانی در اتاوا بودم و رویای زندگی می‌توانست داشته باشد، این تجربه عمیق را با بهترین‌ها تجربه می‌کردم. مردی در باحال ترین گروه…”

او خودش را می گیرد: “اوه، بچه های دیگر هم باحال هستند!”


باما من با او موافقم: در یک گروه فوق العاده باحال، آلبرت هاموند جونیور باحال ترین بود. او در سال 1998 برای پیوستن به Strokes دعوت شد، زمانی که در خیابان نیویورک با دوست قدیمی خود جولیان کازابلانکا که با نیکولای فریچر بود برخورد کرد. از همان ابتدا می دانست که آنها درگیر چیزی هستند.

او می‌گوید: «آره، خیلی سریع فهمیدم. «یک چیز بسیار ویژه در مورد همه ما با هم وجود داشت، حتی در اوایل. وقتی همه ما با هم بودیم به روش خاصی جهان حرکت کرد. مانند مکعب روبیک که قفل آن باز می شود. یا پیداش می کنی یا نمی یابی. من همیشه احساس می کردم که منحصر به فرد است.»

گروه Strokes در سال 2001 با اولین آلبوم خود وارد جهان شدند. این همان است. یکی از آن گروه‌های کمیاب که کاملاً شکل گرفته است: ظاهر عالی، صدای عالی، یکی دو-سه-چهار-پنج تای آن‌ها، هر کدام را که می‌خواهید انتخاب کنید، همه آنها فوق‌العاده هستند. بهترین گروه‌ها گروهی هستند که فوراً موسیقی را تغییر می‌دهند – آن را به یک مسیر جدید منحرف می‌کنند – از لحظه ورودشان، و Strokes همین بود. اما آنها آنقدر خوب بودند که به نظر می رسید قبل از اینکه بدانند دارند چه می کنند، خود را تحت الشعاع قرار دادند. سایه اولین حضور آنها، آن زمان، به جلو می افتد، نه به عقب. “آره، کمی خسته کننده است. انگار احساس تازگی و هیجان دارم اکنون. شاید اگر در رختخواب دراز کشیده بودم و می‌مردم، می‌توانستم خاطرات این برادران اسلحه‌ای را که 25 سال است که دارم را به یاد بیاورم…»

و در واقع، او می‌گوید: «احساس می‌کنم اکنون در گروه بزرگ‌تری نسبت به زمانی که جوان‌تر بودیم، هستم و همه می‌گفتند که در یک گروه بزرگ هستیم. در آن زمان هنوز کاملاً زیر زمین احساس می شد.» بسیاری از طرفداران در سال‌های پس از آن انفجار اولیه وارد شده‌اند و به آلبوم‌های جدیدتر Strokes پایبند بوده‌اند. اخیرا، گروه از Red Hot Chili Peppers – کنسرت‌های استادیوم مناسب – حمایت کرده است و هاموند جونیور از آن لذت برده است. او فکر می‌کند که لذت اجرا در لحظات خوبی نیست که همه اعضای گروه به عمق می‌روند و آن را درست می‌فهمند – «تو همیشه سعی می‌کنی این کار را انجام دهی» – بلکه در نواختن برای واکنش تماشاگران است. “شما می بینید که آنها چگونه واکنش نشان می دهند، این اتاق پر از افراد دیگری است که زندگی خود را گذرانده اند و تجربه موسیقی شما را داشته اند. و این چیزی است که شما را روشن می کند.» او فکر می کند که با آهنگ های جدیدتر بیشتر اتفاق می افتد.

اما به نظر می رسد این شادی معاصر، متقابل و تنها در لحظه آن چیزی نیست که خارجی ها از هاموند جونیور یا هر عضوی از استروکس می خواهند. آنها گذشته را می خواهند. قبلاً یک کتاب عالی در مورد آن زمان وجود داشته است، بیا دیدنم که در حمام، تاریخ شفاهی لیزی گودمن از گروه های اوایل دهه 2000 نیویورک، و اکنون، فیلمی با همین نام (نه چندان خوب) وجود دارد. هاموند جونیور می‌گوید: «به نظر خیلی نزدیک است، من 43 سال دارم. آیا نمی‌توانند صبر کنند تا من 63 ساله شوم؟» اگرچه Strokes در مستند، در کلیپ‌های آرشیو دیده می‌شود، اما آنها با سازندگان فیلم همکاری نکردند یا موافقت نکردند با آنها مصاحبه شود. او آن را ندیده است، و با این ایده که Strokes یک صحنه را تشکیل داده است، موافق نیست. «احساس نمی‌کردم بخشی از یک صحنه باشم. ما همیشه مثل جزیره‌ای هستیم که سعی می‌کنیم کارهایی برای خودمان انجام دهیم.» این همچنین لحظات کوچکی از زندگی است که به این صورت است که چگونه کسی می‌خواهد داستانی تعریف کند. زندگی بسیار سرگرم کننده تر و پیچیده تر از این است.”

زندگی او، اخیراً، اگر نگوییم همیشه سرگرم کننده، پیچیده بوده است. در حین ساخت ملودی ها در وقفهپدر و مادرش، آلبرت هاموند و کلودیا فرناندز، آهنگساز و مدل سابق، در حال طلاق بودند. او و همسرش جاستینا در حال نقل مکان به لس آنجلس بودند و مکان های مختلفی را اجاره می کردند. سپس کووید اتفاق افتاد؛ و بچه دار شدند دختر آنها که اکنون دو ساله است، هالیدی نام دارد و هاموند جونیور از پدر و مادر بودن لذت می برد، اگرچه او آن را به عنوان “ویرانی کامل” توصیف می کند. او با تمسخر می‌گوید: «مردم می‌گویند: «اوه، من در بیمارستان بودم و متوجه شدم زندگی‌ام تغییر کرده است». “من مثل “چرند” هستم. داشتن فرزند همه چیز ممکن را خراب می کند و شما باید آن را از نو بسازید. شما باید تمام زندگی خود را دوباره انجام دهید. این دیوانه کننده است.»

او از پختن شام برای تعطیلات، خواباندن او به رختخواب، “نظارت رشد شخصیت او” لذت می برد. او یک اسکوتر دارد و دوست دارد با هم در خیابان بچرخند. انجام آن لحظات سرگرم کننده است، و پس از آن سخت است وقتی او با احساسات و زندگی سر و کار دارد و در حال رشد است… من دوست دارم بدانم که او در این دنیا خواهد بود در حالی که من نباشم. این مرا هیجان زده می کند.» او عکسی از او دارد که او را در استودیو در آغوش گرفته است. او فکر می کند که جاستینا از او سخت تر است.

هاموند جونیور، مانند بسیاری از مصرف کنندگان هوشیار سابق مواد مخدر – “من کاملا هوشیار نیستم، گاهی اوقات یک لیوان شراب می خورم” – یک شرکت دوست داشتنی، خوداندیش و خنده دار است. با این حال، او کاملاً راحت نیست، حتی وقتی در مورد آلبومش صحبت می کند. چرا؟

“اوه، من این کار را انجام داده ام [interviews] به مدت 20 سال،” او می گوید. و من فقط احساس می‌کنم که دائماً به آنچه می‌خواهم دست پیدا نمی‌کنم، و به همه چیز بیش از حد فکر می‌کنم و در نهایت از خودم متنفرم. می‌دانی، وقتی آلبوم را می‌ساختم، مثل دنبال رویاها بودم، در چیزهایی که هیجان‌انگیز بودند گم می‌شدم، احساس می‌کردم بچه‌ام… و حالا از خودم متنفرم چون سعی می‌کنم آن را توصیف کنم، و درست مثل… موسیقی است. ملموس نیست وقتی مصاحبه ها را می خوانم، می بینم که چه چیزی را می خواهم بیان کنم. من خیلی عمیق در مورد آن فکر می کنم، و یکی از زیر آن ها فقط می نویسد: “آهان، آهنگ جدید او شبیه آهنگ Strokes به نظر می رسد”. اره!”

هاموند سال گذشته با گروه Strokes در لاس وگاس اجرا می کرد.
هاموند جونیور سال گذشته با گروه Strokes در لاس وگاس اجرا می کرد. عکس: ایتان میلر/گتی ایماژ

او می‌گوید که مردم او را در اینستاگرام تگ می‌کنند و می‌گویند که او را می‌کشند زیرا از آهنگ جدیدی خوششان نمی‌آید، زیرا کاری که آنها می‌خواهند انجام نمی‌دهد. که یا شبیه Strokes است، یا مانند Strokes نیست.

منظورم این است که من دریافتم که مردم از من می خواهند در مورد گذشته صحبت کنم. مردم داستان های جنگ را می خواهند. مردم می‌خواهند زندگی‌ای داشته باشند که نتوانسته‌اند زندگی کنند.»

تلفن را جلوی دهانش می گیرد و به یکی از آن بیرون خطاب می کند.

او می‌گوید: «پس بله، غریبه‌ای تصادفی در دنیا، من بیشتر از تو لذت بردم. اما این فقط زندگی من بود.

joker123 casino malaysia minyak dagu mega888 apk pussy888 xe88 joker123 super 8 ways ultimate live casino malaysia live22 malaysia mega888 apk 免费电影 casino malaysia