با الهام از ماه – ClassicalMusicNews.Ru

Category: اخبار روز موسیقی

Khibla Gerzmava - Norma.  عکس - سرگئی رودیونوف
Khibla Gerzmava – Norma. عکس – سرگئی رودیونوف

«نورما» بلینی به عنوان یک اجرای سودمند توسط خبلا گرزماوا در نظر گرفته شد.

این اجرا در تئاتر موزیکال استانیسلاوسکی و نمیروویچ-دانچنکو روی صحنه رفت. این دومین باری است که آدولف شاپیرو، کارگردان، یک اپرای بل کانتو را برای پریمادونای تئاتر روی صحنه می برد. اولین نفر لوسیا دی لامرمور بود. نقل قول های صحنه ای از آن تولید در نمایش جدید آمده است. گاهی مناسب هستند، گاهی آزاردهنده هستند. اما اول از همه.

ستایش کسالت

شاپیرو همراه با رهبر ارکستر کریستین کنپ، طراح صحنه ماریا ترگوبووا، طراح رقص میخائیل کیسلیاروف و طراح نور ایوان وینوگرادوف در نورما کار کرد.

در Knapp، که به عنوان یک معاون طولانی مدت شناخته می شود. گرگیف»، به اصطلاح با احتیاط معلوم شد. برخلاف اظهارات رهبر ارکستر مبنی بر اینکه باید نادرست بودن نظر درباره ارکستراسیون پراکنده بلینی و در نتیجه صدای اجتناب ناپذیر ارکستر به عنوان یک «گیتار بزرگ» نشان داده شود، همه چیز حتی در اورتور یک بعدی به نظر می رسید. اکنون هوشمندانه، سپس – مستقیماً – اشعار، هیجان یا غم، با این حال، از ابتدا زیباست: ملودی پایان ناپذیر بلینی به کمال نزدیک است.

پوشکین در مورد روسینی لذت بخش نوشت، اما همکار سیسیلی او در اشتیاق او به زیبایی صدا و امکانات آن کمتر دلچسب نیست. آهنگساز به قدری اسیر شده است که همه چیز، از جمله ارکستر، او را مجبور می کند که آواز را “خدمت” کند.

نکته اصلی، مثل همیشه در این اپرا، با آواز باقی می ماند. استقبال هم به دیگری کمک نکرد، زمانی که در اورتور نوازندگان به طور خودکار از گودال ارکستر بلند شدند و در پایان مقدمه آنها را پایین آوردند.

ترگوبووا با استقرار شخصیت‌ها در دنیایی شبح‌آلود، استقبال چشمگیری پیدا کرد: از این گذشته، کاواتینای معروف نورما به الهه ماه و در نتیجه شب تقدیم شده است. همه چیز در پرده اول در یک نور خاکستری محو و بی روح اتفاق می افتد، زمانی که جهان و جنگل انبوه به نظر می رسد تئاتری از نقاط برجسته و سایه است. حتی گوزن‌های جادویی هم شبح‌وار هستند و تقریباً در سراسر آسمان می‌چرخند.

درست است که روپوش های نورما و پولیو مانند پونتیوس پیلاتس بولگاکف یک پوشش قرمز مایل به قرمز وجود دارد: از این گذشته ، کشیش درویدها قربانی می کند و کنسول روم در بریتانیا نیز بره نیست. اما تحت پوشش است.

فقط در چند دقیقه از فینال، وقتی شعله جعلی (و باید بگویم که اصلاً ترسناک نیست، بلکه خنده‌دار) بیداد می‌کند، همه چیز اطراف با قرمز روشن می‌شود. و هنگامی که نورما و پولیو سوختند، و سرانجام درهم و برهم احساسات انسانی باز شد، جهان ناگهان با رنگ، سبزی جنگل و گرمای پوست آهوی قرمز چشمک می زند: طبیعت بی تفاوت به زندگی خود ادامه می دهد.

روستای نورما مدلی است که به اندازه ای غول پیکر بزرگ شده است، با خانه ها و مجسمه ها در دوردست، زیرا زندگی قهرمان مهم نیست. اتاق او عملکردی استریل-زاهدانه دارد، با ماه همه جا حاضر بیرون از پنجره، گویی (و در واقع) یک خانه – برای او خانه نیست، بلکه مکانی است که بدن فیزیکی در آن می ماند. تمام زندگی نورما در احساسات است.

ماه در صحنه ای در کنار دریا، جایی که قبلاً ساحلی آرام وجود داشت، غول پیکر خواهد شد، و اکنون جایی است که یک کاهن دروغگو به خاطر عشق به دشمن، توبه می کند و همنوعان قبیله خود را با دماغ هدایت می کند. یک هلیکوپتر در آسمان ظاهر می شود و به این منظره ارتباط ناراحت کننده ای می بخشد. آمیزه‌ای از درد با جادوی کهن، سیاست و مذهب که نمی‌توانست در برابر شخصی، مبارزه نیروهای خانواده و حقیقت تمایلات اروتیک مقاومت کند، کلید درک مفهوم کارگردان است.

تغییر منظره از نظر بصری اتفاق می‌افتد: برای آدولف شاپیرو (و نه اولین نفر) مهم است که قراردادی بودن ژانر یا شاید مکانیسم عملکرد آن را نشان دهد: چگونه یادبودی اپرا خلق می‌شود، چگونه بی‌درنگ تئاتر متولد می‌شود و می‌میرد – در نوردهی یک دستگاه صحنه. در نهایت باید فقط در موسیقی و آواز باقی بماند.

در مورد لباس‌ها، «پوست» سیاه رومی‌ها و یونیفرم‌های خاکستری «چریک» گول‌ها در عینک دید در شب – اگرچه تکنیک رایج صحنه‌نگاری اپرا مدرن است، اما در اینجا به ویژه در تضاد کار می‌کند. شما نمی توانید حریفان را در اجرا گیج کنید. شاپیرو از قبل هشدار داد:

نویسندگان نورما با قرار دادن قهرمانان کاملاً ایتالیایی خود در قرن اول قبل از میلاد و حتی تبدیل آنها به درویدهایی که با رومیان فاتح می جنگند، کارگردانان آینده را در برابر دوراهی قرار دادند: سعی کنید با پیروی از دستورالعمل های صحنه، آداب و رسوم و آیین ها را بازسازی کنند. از قبیله ای ناشناخته، یا با توجه به مقاصد درونی نویسندگان، شرایط زمان و مکان عمل را به عنوان یک شکل مشروط در نظر می گیرند. ما راه دوم را انتخاب کردیم.»

مخصوصاً برای دوستداران ادب “تاریخی”: این یک راه حل معقول است که wampuku اجتناب ناپذیر، دختر باستانی را رد می کند. اگر، در میان چیزهای دیگر، در نظر بگیریم که در اولین نمایش میلان در سال 1831، تمام واقعیت های باستانی اجرا “باستانی” بود و تماشاگران به احساسات واکنش نشان می دادند و نه به تونیک.

نورما – او کیست؟ میهن پرست یا معشوقه؟ برای بلینی و لیبرتیست او فلیس رومانی، این یک سوال باز است. برای همیشه باز این تضاد وظیفه و احساس نامیده می شود که – از زمان های قدیم – جهت اصلی هنر اروپایی است.

به بیان دقیق، همه قهرمانان اپرا تحت تأثیر دوگانگی قرار می گیرند: نورما، آدالگیسا و پولیو. شما نمی توانید روی دو صندلی بنشینید، قهرمان فراموش می کند. کنسول کشور متجاوز که با زنان بومی بازی کرده است به یاد نمی آورد خیانت می تواند یک طرفه شود. به الگوهای اغواگران اعتقاد نداشته باشید، دروید جوان فراموش می کند (یا نمی داند).

امر شخصی و اجتماعی به شدت در هم تنیده هستند، این یک موتیف مقطعی است، بنابراین جزئیات بصری در درجه دوم اهمیت قرار دارند و شرایط تاریخی خاص موضوع اصلی نیست. بله، حداقل به دلیلی که به هیچ وجه موسیقی باستان گالیکی یا روم باستان نیست.

کیسلیاروف همراهان کاهن اعظم (مانند مردان و زنان بی‌چهره با کت و کلاه) را مجبور کرد به آرامی بین درختان جنگل مقدس راه بروند و حتی به عقب برگردند، و به‌سرعت دستکش‌ها را در یک انگشت درآورند و به تن کنند. حرکت انگشتان من حدس می زنم مناسک. عدم اغتشاش تنها یک بار شکسته می شود، زمانی که جنگ علیه مهاجمان اعلام شود و کشیش ها ناگهان در انتظار تکان می خورند. و وینوگرادوف (به همراه هنرمند ویدیو ایلیا استاریلوف) صحنه را با جلوه های ماه گیج پر کردند. شاید با طراحی روی روان شخصیت ها تاثیر بگذارند؟

خبله گرزماوا هنوز هم بسیار زیبا می خواند، اگرچه – در اولین اجرا – نه همیشه صاف و نه همیشه صاف. در نت های بالایی مشکلاتی وجود داشت. بله، و شدت رفتار بیش از حد …. با این حال، همیشه در مورد گرزماوا چنین است.

اما زمانی که نورما هنوز ساکت با لباسی قرمز مایل به قرمز با قطاری بلند و به‌طور تماشایی به آرامی از پشت صحنه به پشت صحنه راه می‌رفت، برای عموم اهمیتی نداشت (نقل از لوسیا، حتی به سبک لباس). یا زمانی که او چند بار روی یک سکوی بلند ایستاد تا به طور قابل توجهی آواز بخواند (همچنین تکنیکی که شاپیرو در لوسیا به کار می برد، قدیمی، ساده لوح و بیش از حد سر به سر، در یک اپرای رمانتیک بسیار رقت انگیز است).

تماشاگران «کاستا دیوا» با نفس بند آمده گوش کردند. زیرا این یک طلسم افسانه ای است.

در مورد اقناع بازیگری، گرزماوا می داند که چگونه جلوه حضور را خلق کند، حتی زمانی که هیچ چیز خاصی برای او به نمایش گذاشته نشده است. برعکس، پولیو (ولادیمیر دمیتروک) از نظر شخصیتی تا حدودی دست و پا چلفتی است، او به طور قابل توجهی فاقد طراحی صحنه است، زیرا مشخص نیست که این جنگجو برای چه شایستگی های کاریزماتیک عاشقانه – تا شهادت دروغ – توسط دو زیبایی گالی مورد علاقه است. تنور کنسول کمی بیشتر از آنچه لازم بود هیستریک بود. اگرچه او نت های بالایی را می زند، اما این قسمت بسیار پیچیده است و البته هیجان زیادی هم در آن وجود داشت.

زیبایی دوم – آدالجیزا مو قرمز – نیز در رفتار خود چندان اغوا کننده نیست، اما تقریباً بی عیب – و تازه، طبق برنامه کامل بلکانته، آواز می خواند. پولینا شارواروا کشف شخصی من است. حیف که کار کارگردان با بازیگران به شرایط مطلوب نرسید.

گاهی اوقات خواننده ها در آن لحظاتی که کافی نبود مثل یک ستون می ایستادند و من می خواستم از بین تماشاگران فریاد بزنم: “آی، دوست داری یا متنفری، لعنتی، نشانش بده.” اگرچه به نظر می رسد استاتیک در جایی عمدی بوده است. ارسال کردن، مانند یک تئاتر درام، یک کلمه و، مانند یک اپرا، آواز. بله، و خوش ساخت، از نظر موسیقی، دوئت ها و دیالوگ ها از چنین کاستی هایی منحرف می شود.

آن «Va, crudele, e al dio spletato» (آدالگیسا و پولیو)، که صحنه‌های نورما و آدالگیسا، وقتی دو تن صدا در هم می‌پیچند و مانند شاخه‌های پیچک مقدس در هم می‌پیچند، آن آواز پایانی نورما و پولیو «In mia man altin» tu sei»، جایی که کلمات تهدیدآمیز شاپیرو به شدت با حرکات محبت آمیز در تضاد است.

اشتیاق ایتالیایی ها به پریمادونا MAMT احتمالا ادامه خواهد داشت. برای مثال می توانید آنا بولین دونیزتی را بگیرید، گرزماوا قبلاً آن را خوانده است. و شاپیرو دوباره به عنوان کارگردان دعوت می شود تا وحدت سبکی حفظ شود. سه‌گانه‌ای با موضوع زنی قوی و رنج‌کش ساخته می‌شود که به سبک خاص کارگردان، ترکیبی از روان‌شناسی و مرسوم‌بودن است.

و برای نام بردن کل مجموعه، خوشبختانه، طرح های اپرا اجازه می دهد – “شما مجبور نخواهید شد که خوب باشید.”

مایا کریلوا