برندون دینر، تهیهکننده سابق هیپهاپ و اعضای سلطنتی R&B مانند تیمبالند، میسی الیوت و لیل وین، نشان چند خط فاصله را به خوبی میپوشد. او اکنون بیشتر به عنوان یک هنرمند تجسمی و موسیقیدان در میان عناوین دیگر شناخته می شود که به نقاشی جامعه سیاه پوستان اختصاص داده شده است و با به تصویر کشیدن زیبایی و عاملیت بی حد و حصر، جایگاهی را در تاریخ مدرن برای مردم آن ایجاد می کند.
نه سال از ساخت آن می گذرد و اکنون دینر سومین نمایشگاه انفرادی خود را به نام «در هماهنگی» به نمایش «آغوشی از دنیای هنر» آدام کوهن در منهتن، نیویورک می آورد. نگهبان به او معرفی می شود. سال گذشته، براندون پشت دو نمایشگاه انفرادی در لس آنجلس بود، جایی که او و استودیوی خود در آنجا اقامت دارند – کودکان خورشید، سول جستجو در گالری سیمچوویتز در غرب هالیوود و درون در گالری جاک فوربس در مالیبو. با وجود موسیقی که هنوز کار او را هدایت می کند، دینر همچنین The Sound of Unison را به عنوان اولین موسیقی خود در جهان به عنوان یک موسیقیدان برجسته و به عنوان عروسی رسمی موسیقی خود با هنر بصری خود ارائه می دهد.
دینر بسیاری از دستاوردهای خود را مدیون تیمی ستاره دار می داند که از او حمایت می کند. با مدیریت جاها جانسون و راهنمایی اسطورهها و مجموعهداران صنعت هنر، با تأکید ویژه بر استفان سیمچوویتز و تونی شفرازی، که با کیت هرینگ، ژان میشل باسکویا، اندی وارهول و دیوید لاشاپل، و دارایی فرانسیس بیکن، شریک شده است، دینر میخواهد. اهمیت داشتن یک تیم، با بیان اینکه “به اندازه اثر هنری که ما خلق می کنیم مهم است.”
دینر خود را به عنوان یک هنرمند افروفتوریست تعریف می کند. Afrofuturism ژانری است که ریشه در تلاقی آشکار داستان های علمی تخیلی، فناوری، نوآوری، و عرفان سیاه و آفریقا و تاریخ سیاه پوستان در هنر، فیلم، ادبیات و موسیقی دارد. بیشتر به دلیل ماهیت «دیستوپیایی» از کتاب خویشاوندان اکتاویا باتلر به عنوان ادبیاتی که ژانر را تعریف می کند، در نظر گرفته می شود. در دهه گذشته، افروفتوریسم با اقتباس رایان کوگلر و جو رابرت کول از پلنگ سیاه که به موفقیت جهانی دست یافت، شاهد رشد سریع فیلمها و تلویزیون در جریان اصلی فیلمها و تلویزیون بود. وقتی از او پرسیده شد که مشارکت در این ژانر به چه معناست، او میگوید: «یعنی نشان دادن و دیدن آنچه به ثمر میرسد، با درک این که قدرت برتر… و بهعنوان خالقی که مقید به زمان نیست، میخواهم به ما به عنوان یک مردم نگاه کنم. از هر زمان – گذشته، حال و آینده.
دینر از طریق رویاهای نقاشی شده خود از غرور سیاه که وجود دارد و باید وجود داشته باشد، به این قدرت برتر پی می برد. غرور سیاه از طریق گردنهای بلند رنگآمیزی، اکریلیک و روغنی، لبهای بزرگ و اغراقآمیز و بینیهای شخصیتیافته نشان داده میشود. دینر در توضیح این که چرا بینیها را به شیوهای که انجام میدهد نشان میدهد، میگوید: «این در مورد عشق به خود است… فقط برای اینکه نشان دهیم ویژگیهای ما چقدر برجسته هستند، و مهم نیست که چه رنگی هستند، آن یک بینی سیاه است، این یک فرد سیاهپوست است.» او از پسزمینههای دارای ابعاد ناقص، ماشینهای کلاسیک معلق، اختراعاتی که آزادی اکتشاف و اکتشاف را ارائه میدهند، استفاده میکند. از او پرسیدم که آیا او هرگز نگران است که آثارش مورد انتقاد قرار گیرد یا علیه او و سیاه پوستان مورد استفاده قرار گیرد تا کلیشه هایی را که سفیدپوست از طریق کار خنده دار و تاریخ استعماری خود ارائه کرده است، بازیابی کند. او گفت: «نه. “من کاملاً صادق هستم که در کارم بسیار غیرقابل عذرخواهی سیاه پوست هستم. با توجه به تاریخچه سیاهی و هنر و عدم نمایش و بازنمایی آن در اثر، وظیفه یا تعهد دارم که همیشه ما را به تصویر بکشم.»
Sound of Unison مکمل In Unison بهعنوان تم موسیقی است، مجموعهای بیزمان از 10 آهنگ شامل کلمات تأیید خانوادگی در برند جدید برندون، آوازهای عاشقانه یوروبا در Mo Ni Ife و آونگهای متفکر در Ridgeway. Sound of Unison کار خود را در خم کردن زمان انجام میدهد و به یک دسته موسیقی نمیچسبد، بلکه به روح و روح بیملا میچسبد.
در مراسم افتتاحیه، دینر با اشاره به آثار هنری خود توضیح داد: “در چهره ها موسیقی وجود دارد.” او به موسیقی جاز بداهه نوازی دهه 1960، ترجیحاً صداها و ریتم های مایلز دیویس، هربی هنکاک و فلا کوتی گوش می دهد تا سبک خود را آگاه کند و روند خلاقیت خود را هدایت کند. او یکپارچگی نوازندگان جاز بداهه نوازی را که با هم می نوازند به رویکرد ترکیبی رسانه ای خود مرتبط می کند و به تجربیات خود اعتماد دارد.
هنگامی که از دینر پرسیده شد که مشارکت در ژانر آفروفوتوریسم به چه معناست، دینر اظهار می کند که “اصلاً نمی دانست که هنر قرار است برای من اتفاق بیفتد …”. بومی ممفیس جنوبی در یک خانواده با استعداد معنوی و موسیقیایی در کلیسا به دنیا آمد و در آن بزرگ شد. اگرچه دینر تنها فرزندی بود که توسط یک مادر مجرد بزرگ شد، اما تنها نبود. عموی او، اسقفی که طبل می نوازد، و عموزاده هایی که همه می توانند آواز بخوانند، اطراف او نیز بودند. دینر فاش میکند: «همه چیز موسیقی بود» و آنقدر که او ناخواسته روح، انرژی و شباهت اجدادش را از طریق کارش فرا میخواند. «من اجدادی را به تصویر کشیدهام که من نمیدانم. یکی از چهرههای فیلم احضار شده توسط هیکوری اسموک، شخصیتی که در حال رانندگی ماشین است، مرا به یاد پدربزرگم میاندازد. شبیه اوست.» این در حالی است که او اعتراف کرد که تنها یک خاطره از او دارد. پیدایش دینر به عنوان یک هنرمند افروفتوریست از گذشته او و ممفیس جنوبی به عنوان مجری است که در سال 2007 آن را ترک کرد. او ملودیها و بداههپردازی سفر زندگی را برای سیاهپوستان به نمایش میگذارد تا دنیایی افروآیندهگرا را به نمایش بگذارد.
دینر علیرغم تولید برخی از بزرگترین هنرمندان هیپهاپ، نشان میدهد که «… کوچک بازی میکرد، مگس روی دیوار بود و اغلب نادیده گرفته میشد». پس از تجربه یک شروع کهنه کار خلاقانه خود در میامی، رویای هنرمند بودن و افسردگی غرق شد. «من قبلاً یک متفکر منفی بودم، و بسیاری از این چیزها از نسلها به نسلها منتقل میشوند… ما درباره خودمان منفی میگوییم و نعمت ها را دفع یا به تعویق اندازد. من مخالف آنچه می خواستم نشان دهم صحبت می کردم … من در جستجوی رابطه با خدا بودم.
دینر پس از بلوغ بسیار از طریق عشق به خود، مراقبه، دعا و خلاص شدن از شر “ذهنیت مبتنی بر مشکل برای ذهنیت مبتنی بر راه حل” از روزهای تولید موسیقی خود، از “پنهان کردن نعمت های خود” امتناع می ورزد و استعداد خدادادی خود را با آنها به اشتراک می گذارد. جهان از طریق آثار هنری و موسیقی او. او در طغیان طنزی به اشتراک میگذارد: «یک بار توالتها را تمیز کردم! من از تمیز کردن توالتها در استودیوی تیمبالند در ویرجینیا به زمانی رسیدم که تیمبالند صاحب کار من است. تیمبالند فقط صاحب یکی از آثار براندون نیست. او صاحب چهار تای آنهاست.