من ملاقات با لورین در آنچه من می دانم، از ملاقات با سم رایدر در اینجا در سال گذشته، زیستگاه زودگذر نخبگان یوروویژن است – هتل لانگهام در مرکز لندن. در مقابل بیبیسی، این مکان کاملاً برای موج مصاحبههای پخششده و محیط ایدهآل – تجملات ظریف با لحنهای خنثی – کاملاً غرق شده است. این زن 39 ساله نباید بیش از حد متحمل شود، زیرا او قبلاً در سال 2012 برنده شده است و او را به اولین زنی تبدیل می کند که دو بار در تاریخ این رقابت ها برنده شده است.
برنده امسال Loreen، Tattoo، قبلاً 60 میلیون بار به تنهایی در Spotify پخش شده است و همانطور که من تایپ می کنم، فقط دوشنبه است. تنها 48 ساعت پس از این رویداد، این نهمین آهنگ یوروویژن است که بیشترین دانلود را داشته است و بالاتر خواهد رفت. اگر آن را نشنیده اید، این یک قطعه موسیقی پاپ است که به خوبی اجرا شده است، با رگه هایی از کیتی پری که شما را قبل از اینکه با بریو متمایز خود تصاحب کند، جذب شما می کند.
با این حال، اعتقاد صادقانه من این است که آنچه ممکن است هیجان بیش از حد به نظر برسد – انرژی و شور و هیجان لورین، حرکات بزرگ دست، چهره رسا و هوای لذت – به هیچ وجه پاسخی به آنچه در لیورپول رخ داد نیست. این فقط شخصیت اوست. لبههای دندانهدار، بافتههای ریز یک متری که از موهای همیشگیاش بیرون میآیند، مانند طناب، زبان بدن جنوندار و کودکانه (یک دقیقه پای ضربدری، بعد رقصیدن)، صورت چالدار دوستداشتنی. او مثل یک دوست قدیمی به من می تابد.
لورین در ابتدا به ورود سوئد برای بار دوم نه گفت. “من کمی هدفمند هستم، بنابراین فکر کردم: “هدف من در اینجا چیست؟ چه چیزی می توانم به شما بچه ها بدهم؟ اما هر زمان که نه می گفتم، این انرژی متراکم در اطراف من وجود داشت.» او به سقف نگاه میکند، آگاهانه به من نگاه میکند و “فرد روحانی” را زمزمه میکند، انگار که دارد برای من داستانی تعریف میکند و همزمان آن را پاورقی مینویسد. با نگاهی به سقف، ادامه می دهد: «کیهان؟ به طور جدی؟ آیا این راهی است که شما می خواهید من بروم؟» اگر او 5 درصد کمتر خودش را مسخره می کرد و خود را به سخره می گرفت، آزاردهنده بود. همانطور که هست، تماشای او فوق العاده سرگرم کننده است، و این قبل از شروع اجراست.
او میگوید که او از اکتبر مانند یک ورزشکار زندگی میکند، زیرا خالکوبی، بین رقص کرسندو و رقص ابتدایی و غمانگیز، بسیار سختگیرانه بود: «یعنی من در بستری از شن دراز کشیدهام. ناخن های من از سنگ است. آنجا آسمان است. مه هست، باد هست.» همه اینها توضیح مفیدی است، زیرا من متوجه نشدم که او با زمین ارتباط برقرار می کند. تنها چیزی که ندارم آب است. اما دوباره عرق می کنم!» لحنش جدی می شود. «ما دنیای بسیار آشفته ای ایجاد کرده ایم، اینطور نیست؟ با این همه اطلاعات؟ ما کجا خودمان را زمین گیر کنیم؟» من با شوق سر تکان می دهم، بله، میخ های ساخته شده از سنگ، درست به نظر می رسد. شانه هایش را بالا می اندازد و پوزخند می زند. “چه می توانم بگویم، من یک فرد بسیار روحانی هستم. من یک عشایر از کوه های اطلس هستم.»
در مورد آن: او لورین زینب نورا طلهاوی در استکهلم به دنیا آمد و هر دو والدینش از مهاجران نسل اول مراکش بودند. مادرش در ۱۴ سالگی بدون هیچ چیز وارد سوئد شد و از یک ازدواج ترتیب داده شده فرار کرد. او با مردی آشنا شد و وقتی 16 ساله بود، لورین را داشت که بزرگتر از شش نفر بود. خانواده می خواستند او دوباره ازدواج کند. او این را نمی خواست بنابراین او لباس مردانه پوشید، دو فرزندش را گرفت و به الجزایر گریخت. در این مرحله، لورین از موهای خود برای تقلید از لیتام، پوشش صورت مردان عشایر شمال آفریقا استفاده می کند. او فرزندانش را بزرگ کرد، هنوز هم لباس مردانه بر تن داشت. من عکس او را با دندان طلا دارم. زنان خانواده من واقعاً سخت جنگیدند تا من را به جایی که هستم برسانند.»
بازگشت به استکهلم، 1989: مادرش اکنون شش فرزند دارد و هنوز تنها 22 سال دارد، و والدین لورین از هم جدا شدند. او می گوید: «من باید خیلی سریع بزرگ می شدم، زیرا باید به هم کمک می کردیم. ما هیچ خانواده ای در سوئد نداشتیم. خیلی چیزها هست که من متوجه نشدم چون خودم توسط یک بچه بزرگ شدم. با این حال، امروز، من نمی دانم: کریسمس بیست و چهارم است یا بیست و سوم؟ کار سختی بود و خانواده بسیار فقیر بودند. با این حال، نکات مثبتی هم وجود داشت: «نکته زیبا وقتی توسط یک فرد جوان بزرگ میشوید این است که قضاوت کردن سخت است، زیرا هیچکس به شما یاد نداده است که چگونه، میدانید؟ “این اشتباه است” یا “درست است”.
وقتی لورین 13 ساله بود، مادرش دوباره ازدواج کرد: «او با این انرژی بسیار عجیب وارد شد. شما توسط یک مادر مجرد بزرگ شده اید، این یک زن بسیار قدرتمند و مصمم است. و سپس این بابانوئل بزرگ، نرم و سوئدی از راه می رسد. مادرم تمام تلاشش برای زنده ماندن بود. ناپدری من بیشتر می گفت: «شاید باید کمی آرام باشیم. آرام باشید، از لحظات کوچک، این ارتباط، در اینجا لذت ببرید. لازم نیست همه چیز یک مبارزه باشد. فکر می کنم او به ما یاد داد که چگونه عشق را نشان دهیم.» این واقعاً همان جهتی نبود که من از «انرژی بسیار عجیب» انتظار داشتم.
یکی از خواهر و برادر هنرمند است، دیگری جراح، دیگری در بازاریابی کار می کند، دیگری تجارت خود را دارد. او نکات بسیار غیرقابل انکاری را در مورد مهاجران و پناهندگان بیان می کند که بر اساس تجربه دست اول است. “شما می خواهید به عنوان یک شخص هدف داشته باشید، می خواهید احساس کنید که مهم هستید. شما نمی خواهید دور هم بنشینید و کاری انجام ندهید. وقتی مهاجرانمان به سوئد می آیند، آنها را مجبور می کنیم آنجا بنشینند و منتظر بمانند. بگذار هدف داشته باشند. بگذار بخشی از این جامعه باشند. این واقعا مهم است. در غیر این صورت تفکیک وجود دارد. چگونه می توان اعتماد به نفس ایجاد کرد، جایی که مردم فکر می کنند، “من این را به دست آورده ام. من این کار را انجام دادم’؟”
آواز خواندن، در حمام و در کلیسا، تنها راهی بود که لورین در کودکی لحظاتی را برای خود پیدا کرد. در غوغای پنج خواهر و برادر، “آن یک پناهگاه بود، چیزی که برای خودم داشتم.” بنابراین وقتی در سال 2004 صدایش را به آیدل سوئدی برد، “خیلی دردناک بود”، او به یاد می آورد. حدس میزنم جایی میدانستم که لازم است – حتی نمیدانستم میکروفون چگونه کار میکند… نمیدانستم قضاوت شدن چگونه است، آواز خواندن خیلی خصوصی بود. اما آن شوک، آنچه از آن بیرون آمد، فهمیدم که باید همه اینها را درک کنم. به عنوان یک زن، شما باید چیزهای خود را بدانید. در غیر این صورت مردم می آیند و می گویند، “عزیزم، ما این را برای شما درست می کنیم، شما نگران نباشید.” من می خواهم تحت کنترل باشم.» او هنوز هم بسیار خودآموخته است و نمیداند چرا مردم قبل از رفتن روی صحنه آرپژ آوازی میکنند. او میگوید: «اگر به بوکس میرفتید، چند ساعت قبل ورزش نمیکردید. “بدن شما می گوید، “بیا، به من استراحت بده.”
در سال 2005، او اولین تک آهنگ خود را با نام The Snake منتشر کرد و یک برنامه در تلویزیون سوئد ارائه کرد. “من آنقدرها خوب نبودم، صادقانه بگویم که از آن لذت بردم.” او سپس چند سال را به عنوان تهیهکننده و کارگردان نمایشهای تلویزیونی واقعی گذراند تا اینکه در سال 2011 وارد Melodifestivalen شد، مسابقهای که تقریباً به قدمت یوروویژن است، که ورود سوئد را تعیین میکند. این کار را کاملاً مؤثر انجام می دهد – آنها اکنون هفت بار برنده شده اند تا آنها را به طور مشترک با ایرلند به موفق ترین کشور مسابقه تبدیل کنند. “من خیلی ترسیده بودم. اما من این کار را کردم، زیرا می دانستم که لازم است. اگر به عملکرد من نگاه کنید [in Melodifestivalen]، من پنهان شده بودم. این ضمیر ناخودآگاه است: لباس بزرگ، زبان بدن، مردم میگفتند «خیلی هنری است»، اما من پنهان میکردم. لحظه ای که احساس ترس می کنم، باید وارد شوم. چون نمی خواهم ترس زندگی ام را کنترل کند.»
لورین در یوروویژن 2012 به چند دلیل غیرمعمول بود. آهنگ، Euphoria، بسیار خوب است و به خودی خود در چارت های بریتانیا قرار گرفت و هفته ها بعد از مسابقه در آنجا ماند. هیچ سایه ای برای این نمایش باشکوه وجود ندارد، اما آثار برنده اغلب بسیار زیبا هستند و خارج از زمینه کار نمی کنند. مسابقه در آن سال در باکو، آذربایجان برگزار شد، و او با یک گروه فعال محلی که از طریق مدافعان حقوق مدنی، یک سازمان غیردولتی سوئدی که از سازمانهای مردمی حمایت میکند، ملاقات کرد. آذربایجان سابقه زندانی کردن فعالان سیاسی را دارد. دولت کشور از لورین خشمگین شد و این شکایت آشنا را مطرح کرد که او یوروویژن را “سیاسی” کرده است. دیپلمات های سوئدی از او دفاع کردند. “من دقیقا می دانستم که قرار است چه کار کنم، زیرا معتقدم هیچ چیز مهمتر از زندگی انسان نیست. می خواستند چه بگویم؟ لعنت به زندگی انسانی مردم ممکن است بدبختی و مبارزه داشته باشند – این مهم نیست زیرا من آهنگ خونین خود را خواهم خواند؟ این چطور ممکن هست؟”
اواخر همان سال، او در بلاروس برنامه اجرا کرد و با همسر آلس بیالیاتسکی، فعال حامی دموکراسی زندانی که 10 سال بعد همچنان در بازداشت بود، جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. لورین میگوید: «من کلمه «سیاسی» را دوست ندارم. “این خیلی کوچک است – ای کاش کلمه بزرگتری برای آن وجود داشت. مردم من از موسیقی به عنوان یک ابزار بسیار قدرتمند استفاده می کنند – بسته به نوع انرژی که دارید، می توانید با آن حرکات ایجاد کنید. چطور ممکن است که سیاسی نباشد؟ به ارکستر کالوش نگاه کنید.» او با اشاره به برندگان یوروویژن اوکراین در سال گذشته می گوید. این آهنگ امید زیادی را برای اوکراینی ها به ارمغان آورد.
او شب قبل از حمله روس ها در اوکراین اجرا داشت و کمتر از یک ماه بعد در یک جشن جمع آوری کمک مالی برای اوکراین اجرا کرد. او با توضیح تعهد خود به اهداف مختلف – او همچنین برای تحصیل دختران در افغانستان و حقوق مسلم کودکان مبارزه کرده است – به تربیت خود اشاره می کند. «با دیدن آنچه در زندگیام دیدهام، فقر را دیدهام، درد را به طرق مختلف دیدهام. در مورد بزرگ شدن توسط یک مادر مجرد چیزهای خوب و بدی وجود دارد.
برای بازگشت به سیاست یوروویژن، یکی از چیزهایی که در آن فوقالعاده خوب بوده، ایجاد هنجارهای بینالمللی در مورد دیده شدن LGBTQ+ است: از پل اسکار، اولین شرکت کننده همجنسباز آشکارا در سال 1997، تا دانا اینترنشنال، اولین مجری ترنس، که در سال 1998 برنده شد. کریستا زیگفریدز در حالی که در سال 2013 خواننده زن پشتیبان خود را می بوسد، پیام بسیار واضحی وجود دارد که هیچ کس برای در امان ماندن از احساسات متعصبان پنهان نمی شود. ترکیه، به گفته پخش کننده اش، دیگر به دلیل شرکت کنندگان همجنس گرا و تراجنسیتی خود وارد یوروویژن نمی شود. و در حالی که پخش کننده مجارستانی به صراحت صحبت نکرده است، مجارستان از سال 2020 غایب بوده است، که به طور تصادفی زمانی است که ویکتور اوربان آزار و اذیت آشکار خود را از جامعه LGBTQ+ تشدید کرد و در سال بعد محتوای LGBTQ+ را در مدارس یا تلویزیون کودکان ممنوع کرد. . لورین در سال 2017 به عنوان دوجنسگرا ظاهر شد، اگرچه او میگوید: «دلیل اینکه مردم از آن مطلع هستند، این است که روزنامهای از من سؤالی پرسید و من پاسخ دادم: «عشق جایی است که آن را پیدا کنی». روزنامهنگار گفت: پس شما دوجنسه هستید؟ و من گفتم، حدس میزنم که هستم، زیرا عشق جایی است که آن را پیدا میکنی. عشق عشق است. ربط زیادی به این موضوع ندارد [gestures towards to her pudenda] به اندازه این [clasps heart]. او فکر می کند که ممکن است ناخودآگاه به دلیل “پذیرش، زیرا من ارزش های یوروویژن را دوست دارم” به یوروویژن کشیده شده باشد. من این واقعیت را دوست دارم که مهم نیست چه پیشینه ای دارید – تا زمانی که با عشق و احترام آمده باشید، اجازه دارید آنجا باشید.»
البته لورین در حال حاضر عزیز نهایی سوئد است: روز سه شنبه یک راهپیمایی پیروزی به افتخار او برگزار شد. او جام را به موقع برای پنجاهمین سالگرد پیروزی آبا در سال 1974 به خانه آورد. در حال حاضر شایعاتی مبنی بر اجرای این گروه در مسابقات سال آینده وجود دارد. او درباره ستایش فلسفی است. “شما می توانید یک مورد علاقه، و سپس آن را تلنگر. تو بالا، تو پایین من یک قانون اساسی دارم: نمیخواهم بدانم مردم چه میگویند، نمیخواهم مثبتها را بدانم، نمیخواهم منفیها را بدانم. اگر بگویند من مکیده ام، البته که اهمیت می دهم. اگر آنها فکر می کنند که من بهترین هستم، فشار زیادی است. من نمیخواهم سوار آن ترن هوایی شوم.» او نتیجه می گیرد که پیروزی و فاجعه، تحسین و انتقاد، فقط ریتم طبیعی زندگی هستند، او نتیجه می گیرد: «روش کار، نور روز، شب، ما متولد می شویم و سپس می میریم، واقعاً طفره رفتن از آن سخت است.
من آدم روحانی نیستم، اما باید بگویم که کل بسته را دوست دارم، از ناخن های سنگی گرفته تا پذیرش رواقی مرگ. زمان با هم بودن ما به پایان رسیده است و او با عجله بیرون می آید تا یک تاکسی بگیرد تا شکوه بیشتر یوروویژن را جذب کند. او میگوید: «متشکرم، حال و هوای خوبی دارید. من پاسخ می دهم: “نه، نه، نه.” “حال و هوای خوب همه شماست.”
تک آهنگ Loreen’s Tattoo اکنون منتشر شده است.