تیبه نظر می رسید که موسیقی پیانیست Emahoy Tsegué-Maryam Guèbrou، که در سن 99 سالگی درگذشت، همه بخش های زندگی خارق العاده او را منعکس می کرد. او که دختری از طبقات بالای آدیس آبابا بود، در آواز سنتی اتیوپی غوطه ور شد، سپس در ویولن و پیانو کلاسیک آموزش دید، جاز اولیه را پذیرفت و بعداً دستورات مقدس را پذیرفت. بنابراین کاملاً مناسب است که آهنگ های او تلفیقی کنجکاو از آنها باشد fin de siècle سالن پیانو، انجیل، رگتایم، موسیقی محلی اتیوپی و سنت های کرال کلیسای ارتدکس این کشور. یک مستند رادیویی بیبیسی درباره آثار او با عنوان The Honky Tonk Nun نام داشت و به نظر میرسید که ماهیت متناقض موسیقی او را خلاصه میکند – ترکیبی از هنر عالی و پست، مقدس و غیرمستقیم، نتنویسی دقیق و بداههپردازی آزاد.
اگر فرانسیس فالچتو، موسیقی شناس فرانسوی، که با شرکت موسیقی بودا موزیک برای انتشار آلبومی از آرشیوهای ضبط شده خود در سال 2006 همکاری می کرد، Emahoy برای جهان خارج ناشناخته می ماند. این بخشی از مجموعه ای از آلبوم های تلفیقی از موسیقی اتیوپی بود. با عنوان Éthiopiques. این سریال حتی برای بسیاری از افرادی که فکر میکردند با بهترین موسیقی آفریقا آشنا هستند، یک افشاگری بود. در جایی که سازها، ریتمها، مقیاسها و صداهای خاصی وجود دارد که توسط چندین منطقه مختلف در سراسر قاره مشترک است، موسیقی اتیوپی – یکی از قدیمیترین تمدنهای مسیحی جهان – متمایز و مجزا از هر چیزی در کشورهای همسایه است.
شناختهشدهترین معاصران و هموطنان Emahoy، که در مجموعههای اتیوپی نیز حضور داشتند، نوازندگان جاز و فانک مانند Mulatu Astatke، Hailu Mergia و محمود احمد بودند که ترکیبی از به هم ریختن، ریتمهای ناهماهنگ، آوازهای فریبنده و آهنگهای خندهدار wah-wah باقی میمانند. منبع جذابیت اما ضبطهای پیانوی انفرادی اسپارتان Emahoy کاملاً در محدوده جاز قرار نمیگرفت. آهنگهایی مانند «سرگردان بیخانمان»، «دلتنگی» و «عشق مادر» (که اکنون چند مورد از آنها در تبلیغات تلویزیونی آشنا هستند) قطعات عجیب و غریب، باشکوه و لذتبخشی بودند که در جایی بین کیت جارت، اریک ساتی، اسکات جاپلین و پروفسور لانگهیر تنظیم شدند.
از یک سری ترازوهای پنتاتونیک یا کیگنیت، که اجزای سازنده تمام موسیقی اتیوپی هستند، از سرودهای مذهبی باستانی آن گرفته تا آهنگ های محلی و موسیقی پاپ بد بو. این مقیاس های پنج نت مشابه اما از نظر موسیقی شناسی کاملاً متمایز از عربی هستند مقام ها یا حالت های هندی آنها نام هایی مانند anchihoye، تیزیتا و باتیو اکثر آنها دارای تغییرات کلیدی اصلی و فرعی هستند (بعضی مانند سفیر، اصلاً یک سوم جزئی یا ماژور نداشته باشید، و بنابراین یک احساس شگفت انگیز مبهم و باز داشته باشید). نواختن پیانو Emahoy این حالتها را دستکاری کرد تا ما را به داخل بکشاند و هیپنوتیزم کنیم، مانند یک افسونگر مار با پونگی.
سبک امضای او در پیانو متریک و دقیق بود. همه نوازندگان بداهه نواز پیانو سعی می کنند به نحوی نت ها را خم کنند، اما Emahoy روش بسیار متمایزی برای انجام آن داشت. او مثل یک پیانیست بلوز یا بوگی ووگی کلیدها را لزج نمیکرد، نمیلغزید و یا فشار نمیداد، بلکه تریلهای بسیار واضحی را مینواخت که حس بالا و پایینکردن صدای یک نت را میداد، درست مثل فرهای پرشور که ممکن است باخ داشته باشد. دقیقا یادداشت شده موسیقی او اغلب از ملاحظات دقیق تمپو پیروی نمی کرد، سرعتش کاهش می یافت و سپس تقریباً تصادفی سرعت می گرفت. گاهی اوقات آنقدر از روباتو استفاده می کرد که آهنگی که در زمان والس شروع می شد در 4/4 به پایان می رسید.
این موسیقی محصول یک پیشینه خارق العاده بود. پدرش، دیپلمات تحصیلکرده اروپایی و شهردار گوندار، کنتیبا گبرو دستا، 78 ساله بود که او به دنیا آمد و او را احتمالاً تنها فرد زنده روی کره زمین در سال 2023 با والدینی که در سال 1845 به دنیا آمده بود. دختر جامعه پر زرق و برق، که در یک مدرسه شبانه روزی سوئیس تحصیل کرده و به چندین زبان مسلط است. او در یک کنسرواتوار کلاسیک در قاهره (که زیر نظر الکساندر کنتوروویچ ویولونیست لهستانی آموخت) پیانو و ویولن داشت و در موسیقی باخ، بتهوون، برامس و شومان غرق شد. در بازگشت به آدیس آبابا، او شروع به نوشتن آهنگهای خود کرد و به کونتروویچ کمک کرد تا زمانی که گروه گارد امپراتور هایله سلاسی را رهبری میکرد (او به یاد میآورد که برخی از قطعات پیانو انفرادی امپراتور را مینواخت و یک تصنیف به ایتالیایی برای او میخواند).
در سال 1948، جایی در آکادمی سلطنتی موسیقی در لندن به او پیشنهاد شد، اما این پیشنهاد را نپذیرفت، در عوض با قبول دستورات مقدس و زندگی – پابرهنه – در صومعه ای خارج از آدیس آبابا، همسالان خود را غافلگیر کرد. در اوایل دهه 1960 او دوباره شروع به نواختن پیانو کرد و ضبطهای او بین سالهای 1963 و اواسط دهه 70 پایهای برای کانن او شد. در سال 1984، او به یک صومعه ارتدکس اتیوپیایی در اورشلیم نقل مکان کرد.
تنها چند ماه پیش، لیبل آمریکایی Mississippi records یک انبار دیگر از ضبطهای او را در دهه 1970 کشف کرد که به زودی به عنوان آلبوم جدیدی به نام اورشلیم منتشر خواهد شد. وجه دیگری از شخصیت او را نشان می دهد. در Quand La Mer Furieuse (هنگامی که دریای خشمگین) او با زبان فرانسوی متزلزل و غم انگیز روی یک پیانوی ساده می خواند. در ترندودی با عنوان فاجعه قحطی 1974، صدای او شبیه یک پیانیست میخانه ای است که در حال نواختن یک سرود غم انگیز و غم انگیز است. همچنین پیچیدگی هارمونیک زیادی وجود دارد: در آهنگی به نام اورشلیم، او حالت اواسط آهنگ را تغییر می دهد و قبل از وضوح به چندین کلید مدوله می شود. در خانه بتهوون، او مجموعهای از ریفهای رنگی آریتمی را به هم میپیوندد تا یک فوگ مدرنیستی خوشایند خلق کند.
او تا همین اواخر، از هر نظر، همچنان در صومعه خود هر روز با پیانوی عمودی تمرین می کرد و مطالب جدید می نوشت. شاید برخی از این آهنگها به اندازه بقیه بینظیر باشند.