تیاو شش سال پس از انتشار آخرین آلبوم لزلی فیست، لذت، برای خواننده و ترانه سرای کانادایی بسیار مهم بوده است. او به لس آنجلس نقل مکان کرده، یک دختر را به فرزندی پذیرفته و پدرش را از دست داده است. مرگ، تولد و تداوم رکورد ششم متحرک، خام و گهگاهی غیرقابل پیش بینی او را خبر می دهد. انبوهی.
در طول سه دهه گذشته، فیست خود را در موسیقی مستقل به عنوان یکی از متمایزترین صداهای نسل خود تثبیت کرده است. از زمان انتشار اولین بازی انفرادی خود در سال 1999، او آلبوم های نامزد جایزه گرمی و جونو را تولید کرده است که بین صمیمیت و آزمایش در نوسان است. در اوج محبوبیت خود – با آهنگ 1234 در سال 2007، که موسیقی متن یک آگهی تبلیغاتی آی پاد یا Mushaboom در سال 2004 را پخش کرد – او از قلاب های متمرکز بر پاپ و گرمای آکوستیک، ترکیب های لایه ای لباس با سادگی جذاب استفاده کرد. اما کاتالوگ پشتی او نیز پر از جزئیات صوتی غیرمعمول است: 2011 فلزات با انفجارهای پویا از کوبیدن، فریاد زدن و خراش دادن گیتار مشخص می شود، در حالی که لذت (2017) او را دیدم که در آهنگهای پنج دقیقهای دراز میکشد که به ریفهای پرحاشیه تبدیل میشوند.
در سراسر 12 آهنگ در انبوهی، Feist این استعداد را برای نرمی و سختی ملودیک به روشهای جذاب به کار می برد. در سرتاسر هیاهوی چند سال گذشته، او از نوشتن با تیکه و پاره صحبت کرده است. او در طول چندین برنامه زنده تجربی در سالهای 2021 و 2022، در کنار یک تور بینالمللی برنامهریزیشده با آرکید فایر، طرحهایی را به کار گرفت، که پس از اتهامات سوء رفتار جنسی علیه وین باتلر، خواننده اصلی، آن را کنار گذاشت («بیش از هر چیزی برای کسانی که درگیر هستند آرزوی شفا دارم» نوشت). او در کالیفرنیا، ایده های خود را در جلسات ضبط با همکاران قدیمی ماکی و چیلی گونزالس ترکیب کرد. پیشرفت ممکن است تدریجی و در مواقعی متزلزل بوده باشد، اما نتایج بهطور قابلتوجهی روشنبینانه و منسجم هستند.
Opener In Lightning مانند یک کاتارسیس عمل می کند، با Feist در حال خواندن هارمونی کرال بر روی درام های تلق و باس مصنوعی، تسلیم احساسات رقابتی مادر شدن و درد سوگ که رکورد را نشان می دهد. او آواز می خواند: «اگر می ترسم، فقط به خاطر قدرتی است که به من داده شده است». این قدرت عاطفی زمانی بیشترین تأثیر خود را دارد که فیست در کمترین و صمیمیترین حالت خود باشد. Forever Before و Love Who We Are Meant To که عمدتاً با گیتار رهبری میشود، برجستهاند، آوازهای غمانگیز او در میکس به جلو کشیده میشوند تا بتوانیم نفس او را به وضوح صدای تکه ناخن روی تار بشنویم. در اینجا او از خط باریک بین ترس و نترسی که با پدر و مادر بودن به وجود میآید میخواند، در حالی که ملودیهای چرخهای انگشتچینی میخواند که مانند لالایی آرامش میبخشد.
تأثیر متقابل خطوط ساده گیتار فیست و تنظیمهای زهی متورم میگل اتوود فرگوسن، محیطی عالی برای اشعار دروننگر و فهیم او ایجاد میکند. او در مورد درد روزمره غم و اندوه در پنهان شدن در فضای باز می پرسد: “همه چیزهای خود را دارند/ اما چه کسی جرات دارد با آن بنشیند؟” در ردوینگ او به این نتیجه می رسد که او واقعاً چنین ظرفیتی دارد. او بر روی یک خط نزولی گیتار زمزمه میکند: «من مطابق چیزی که برای آن میخوانم زندگی میکنم».
این آهنگنویسی جذبکننده است، اگرچه گاهی اوقات آهنگها بدون تمایز زیاد به یکدیگر وارد میشوند. یعنی تا زمانی که فیست در Borrow Trouble از بیحوصلگی آکوستیک خود بیرون بیاید، و با زاری از گیتار الکتریک و درامهای تاکیدی ناله میکند که «در به تصویر کشیدن زندگیای که قرار بود از آن کنار گذاشته شوم بسیار خوب بوده است / به جای زندگیای که ساخته بودم “. موسیقی با شکوه به تکنوازی ساکس باریتون از دیوید رالیکه میپیوندد، قبل از اینکه فیست فریاد بزند تا زمانی که صدایش شکسته شود، گویی که خواهش میکند در این زندگی که ساخته است باقی بماند.
در نهایت، انبوهی از عنوان احساسات دشواری هستند که فیست سعی می کند با آنها زندگی کند – سکوت ملایم و اظهارات پر سر و صدا. این رکورد برجسته کاری از یک هنرمند کارکشته است که موسیقی دلپذیر و داستان سرایی را از تجربیات آنقدر بنیادی تولید می کند که روایت منظمی را به چالش می کشد.